چکیده:
در این مقاله،ابتدا از معنای مختلف«شهود»سخن به میان میآید که عبارتند از:1)ادراک بیواسطه و مستقیم یک چیز؛2)شهود عقلی یا شهود دکارتی؛3)اجماع نوع بشر دربارهء سلسلهای از باورها؛4)ادراک بیواسطه و مستقیم یک قضیهء بدیهی.سپس گفته خواهد شد که از میان این معنای چهارگانهء«شهود»فقط معانی اول و چهارم در نظریهء اخلاقی مور مطمح نظر بودهاند.در نهایت،پس از بیان اینکه مراد مور معانی اول و چهارم«شهود»در نظریهء اخلاقیاش چه بوده است،در مقام بحث متعلق شهود اخلاقی گفته خواهد شد که مورد متعلق به معنای اول شهود را خاصه یا کیفیت«خوبی»در پارهای از چیزها و رویدادها میداند و متعلق معنای چهارم«شهود»را قضایای اخلاقی مشتمل بر محصول«خوب»میانگارد.
خلاصه ماشینی:
"البته فلسفه مبتنی بر اصالت عقل دکارت با سنتهای قبلی(اعم از دوره باستان یا قرون وسطی) تفاوت زیادی دارد زیرا توجه اصلی دکارت به علوم جدید است و کار اساسی او از لحاظ فلسفه اولی اثبات نوعی عقل است که عمیقا نه فقط مجهز به روش میشود بلکه خود را اصلا جز تشخیص ترتیب امور و فهم تقدم و تأخر آنها چیز دیگری نمیداند و حتی گویا فلسفه اولی براساس نیازمندیهای همین روش شکل نهایی خود را بدست میآورد.
حدود زیادی فرق دارد و در واقع توجه اصلی او به علوم جدید است و کار زیربنایی او از لحاظ فلسفه اولی اثبات نوعی عقل است که عمیقا نه فقط مجهز به روش میشود بلکه خود را اصلا جز تشخیص ترتیب امور و فهم تقدم و تأخر آنها چیز دیگری نمیداند.
بدین ترتیب میتوان دید که افزون بر نوعی سنخیت میان فلسفه اولی دکارت و روش او-و البته بهمین جهت-مشکلات هریک از آن دو در دیگری انعکاس مییابد و در واقع عملا دکارت خواسته است، جزمیت کلام را به علوم جدید انتقال دهد و همچنین یقین حاصله از علوم را در جهت استحکام اعتقادات کلامی به کار برد،به نحوی که«فکر میکنم»به سبک دکارت، نهایتا نوعی آگاهی مستقیم از کمال و رحمت خداوند و اتکاء تام به عقل انسان و به روشی است که به عقیده این فیلسوف،از ذات آن برمیخیزد."