خلاصه ماشینی:
فرض بفرمایید من هر وقت که بخواهم مردم موظف و مجبور هستند و باید اطاعت کنند،این ممکن است یک مشارکت محسوب بشود اما به نظر من این را نمیتوان مشارکت گفت بلکه یک نوع«مشارکتپذیری»است و مشارکت از بالا به پایین محسوب میشود و اگر بخواهیم یک مقدار بار به آن بدهیم میتوانیم از آن به عنوان مشارکت منفی یاد کنیم.
بنابراین،اگر منظور از جامعه دینی جامعه اسلامی است،در اینجا یک فرد دیندار و به صورت مشخص یک فرد مسلمان علاوه بر اینکه از حقوق خودش میتواند در امورش استفاده کند،در بعضی مواقع نیز مکلف به تکلیف است؛یعنی،تکلیف دینی هم دارد که در اداره درست جامعهاش و اینکه جامعه به کدام سمت حرکت کند،دخالت داشته باشد و سعی کند که انحرافات اجتماعی و خطاهای حکومت و حاکمان را از جهت دینی بودن و دینی نبودن کنترل کند؛یعنی،در آنجا که تصمیمگیری،قانونگذاری و اجرای قوانین با مرزهای دینی برخورد میکند،دینداران جامعه مکلف هستند که برای حفظ هویت دینی خودشان و یا تدوین قوانین براساس احکام و ارزشهای دینی دخالت داشته باشد و این تنها در موضع حق نیست بلکه از موضع تکلیف هم وارد میشود.
*دانشگاه اسلامی:بنده یک سوالی در این زمینه دارم و آن هم اینکه با توجه به ویژگیهای جوان بهصورت عام و دانشجو به صورت خاص،که دارای هیجانگرایی است و تنوع بیشتری را میطلبد و نیز،بیتجربگی و محدود بودن دانش، عواملیاند که یک مقدار با عقلانیت موردنظرتان معارضاند، حدود اختیارات و جغرافیای فعالیت تشکلها در جامعه مدنی موردنظرتان چقدر است؟ *طاهری:اگر جریانهای دانشجویی بخواهند در یک نظام مشروع حرکت بکنند،این نظام،قانونی برای فعالیت سیاسی دارد که در آنجا تعیین میشود که فعالیت تشکلها، احزاب و گروهها به چه میزانی است.