چکیده:
نقطه آغازین اندیشه ورزی کانت در فلسفه ، نقادی وی به نظریه مهم او در باب آنتی نومی ها باز می گردد. کانت سرچشمه آنتی نومی ها را در گذر از فهم ، به خرد می یابد. نظریه آنتی نومی همواره به مثابه محوری بنیادی در اندیشه های وی مورد توجه قرار می گیرد. با مطالعه آراء و اندیشه های وی در حوزه حیات اجتماعی به خوبی و به روشنی می توان دریافت که تا چه حد آراء فلسفی وی در باب خرد و خرد ورزی و اخلاق که در دو اثر گرانبهای وی یعنی نقد خرد نظری و نقد خرد عملی سامان یافته اند در اندیشه های اجتماعی وی موثر واقع شده اند. کانت برای تبیین اندیشه های تربیتی و سیاسی خود بر آن بود تا تفسیری از حیات تاریخی «نوع انسان » ارائه دهد. به این ترتیب صلح را یکی از مسائل مهم جهانی شمرد و صلح جویی ، خودبیداری، عقل نظری، خردورزی، اندیشه ورزی و جامعه مدنی را از اهداف اصولی روشنگری و نیز تربیت دانست.
خلاصه ماشینی:
"تبیین تاریخ حیات آدمی بر اساس علیت طبیعی و آزادی آدمی بخشی از فعالیتهای کانت برای عرضه فلسفه تاریخ بود که میتوان آن را هم به نوبه خود مقدمه آراء سیاسی وی دانست.
اصل دوم دولت مدنی که لازمه حیات مسالمتآمیز آدمیان در کنار یکدیگر است از نظر کانت برابری افراد اجتماع به عنوان اتباع یک کشور است(Ibid, p.
اما از طرف دیگر باشندة خردمندی که اراده او خود منشاء ارزشهای اخلاقی است نباید به عنوان وسیله تحقق ارزشها مورد توجه قرار گیرد، حتی سعادت مترتب بر ارزشها نمیتواند مبنای این نتیجهگیری باشد که انسان به منزله وسیله مورد استفاده قرار بگیرد.
ارتباط بخشهای گوناگون حیات هر فرد با دیگر افراد بشر این نتیجه را به دنبال داشته است که هیچ فردی نتواند مستقل از دیگر انسانها اهداف و خواستهای خود را عملی کند و چه بسا اهداف آدمیان با یکدیگر آن چنان متعارض افتد که صلح را دچار مخاطره سازد.
وی میگوید که «اگر آزادی و قانون اخلاقی متکی به آزادی وجود نداشته باشند، هر چیز که رخ میدهد یا میتواند رخ دهد تنها وابسته به قوانین مکانیکی طبیعت است، سیاست چیزی جز هنر استفاده از طبیعت برای حکومتهای آدمیان نخواهد بود و همه خرد عملی را در بر خواهد گرفت؛ در این صورت حق تنها یک اندیشه توخالی خواهد بود.
یک سیاستمدار اخلاقگرا باید این اطمینان را کسب کند که موقعیتهای سیاسی در جهت تثبیت حقوق طبیعی(که به عنوان الگو و اصول بنیادی خرد عملی نزد کانت پذیرفته شده است) سامان یافته است، حتی اگر ناچار به قربانی کردن تمایلات خودخواهانه خود باشد(Hans, Reiss, 1956)."