چکیده:
دردو دهه اخیر، بعد از ورود مباحث اموزش فلسفی کودکان به عرصه مطالعات وپزوهشهای اهل نظر در ایران، بویژه با استقبالی که از رویکرد P4C (philosophy for children) به عمل آمد، تلاشهایی در تحلیل وبررسی ومعرفی وحتی اجرای آن به اشکال گوناگون، مانند ارائه مقالات در نشریات، تشکیل همایش ها و کارگاه های آموزشی، تالیف وترجمه کتب صورت گرفت. درسنوات اخیر این همت ها به سطحی رسیده است که برنامه ریزی درحد پذیرش دانشجودرسطحPHD برای آن صورت می گیرد . جای خالی بررسی نظرات لیپمن (بانی این نوع از آموزش درنیم قرن اخیر)، درمقایسه با نظام تعلیم وتربیت اسلامی، مارا برانگیخت تا با تاملی در آموزه های وحیانی، جایگاه آموزش تفکر خلاق وانتقادی درتعلیم وتعلم اسلامی را بازشناسی کنیم. دراین بررسی ومقایسه، نزدیکی شیوه های تربیت دینی برای فراهم کردن بسترهای آموزش تفکر خلاق واکتشافی، با روش ها ودیدگاه های لیپمن (lipman ) آشکار گردیده است.
خلاصه ماشینی:
"حضرت فرمودند به راستی احمق به خاطر کم خردیش به مراتب بیشتر از فرد بد کردار گرفتار فسق و فجور میگردد» (سروریان، 1385) نتیجه در این نوشتار، بعد از روشن شدن معنای عام و خاص ازآموزش فلسفه به کودکان , وبا ذکر پیشینه آن در نظام های تربیتی به شکل عام و به طور خاص درنظام تعلیم وتربیت اسلامی، وجوه اشتراک شیوة لیپمن در طراحی نظام و مدل آموزش تفکر خلاق و انتقادی، با شیوه قرآنی وآموز ه های دینی به بحث و بررسی نهاده شد وبه این نتیجه رسیدیم که: با ملاحظه شیوة آموزش فلسفه به کودکان در مدل لیپمن،، اولا درمی یابیم که او نیز در ارائة پارادایم آموزشی خود دارای زمینه های نظری وتئوریکی است که ریشه های اصلی آن را در آراء جان دیویی باید جست وچون نقطه ثقل آنها درتاکیدات وی بر تبیین اطلاعات به جای حفظ مطالب است و از سوی دیگر با تحلیلی که از واژه فکر و عقل در قرآن و برجسته کردن اصالت جنبه هدایتگری تعقل، که به تبیین اطلاعات میانجامد صورت گرفت قرابت و وجه اشتراک مبانی نظری در مدل آموزشی و تربیتی اسلام با نظام او را میتوان استنتاج نمود 1 ."