خلاصه ماشینی:
"ولی امروزه این عقیده پیرو زیادی ندارد بجای بزهکاران آفرینشی عقیده بوجود مجرمیتی دارند که غیر قابل اصلاح بوده و باید از اجتماع رانده شوند 2-جنایتکاران محجور این نوع مجرمین باید در تبعیدگاه بسر برند و چون بعضی از این افراد دیوانه خطرناک بوده و بعضی دیگر نیمه دیوانه هستند اثباتیون عقیده دارند باید محل اقامت این دو دسته نیز از هم مجزا و برحسب طبیعتشان پیشبینی و تعیین شود 3-بزهکاران عادی این طبقه نیز که از حیث عمل بمجرمین بالفطره شبیهند و از نظر قصور در تعلیم و تربیت یا وضعیت محیط زندگیشان جزء بزهکاران غیر قابل اصلاح درآمدهاند باید از اجتماع رانده شوند 4-بزهکاران اتفاقی این دسته که عوامل نامساعد زندگی آنها را بطور اتفاق بارتکاب بزه وامیدارد باید تحت تربیت قرار گرفته و حتیالامکان از طرف محاکم جزائی مجازات حبس نباید درباره آنان تعیین شود زیرا اقامت در زندانها آنانرا جزء بزهکاران عادی درمیآورد 5-مجرمین احساساتی این طبقه مردمان صحیح العملی هستند که تحت تأثیر احساسات خود و برای جبران ضرر مادی یا معنوی که بآنان وارد میشود درصدد ارتکاب جرمی برمیآیند مجازات این قبیل افراد باید تعلیق و یا در موارد خیلی مهم بتبعید آنان قناعت شود این بود شرح مکتب اثباتی جدید که در فلسفه حقوق جزا از شصت سال بااینطرف ظهور نموده و با مکتب قدیمی کلاسیک در مقام معارضه برآمده این معارضه ابتدا خیلی شدید بود ولی تدریجا عقاید بهم نزدیک شده و مکتبهای مخلوط از دو مکتب بالا پیدا شده است که باید آنها را تحت عنوان عقاید عملی و تجربی نامید."