خلاصه ماشینی:
"»: به گردش بر کنار بوسفور اندرمرغزاری رهم افتاد دیروز چه نیکو مرغزاری، طرف دریا درکناری نگاهش دیده افروز درختان را حریر سبز و بر سر زمین را از زمرد جامه در بر به هر سو با گلی راز نمود مرغی آغاز(1) این شعر در یکی از زحافات «بحر هزج» (تکرار مفاعیلن) سروده شده و اگرچه در آن قید تساوی طولی به شیوه شعر قدیم رعایت نمیشود - که خود نوآوری در خور توجهی است - ولی رکن آخر آن مفاعیل یا فعولن در هر مصراع به تساوی تکرار میشود و بدین گونه قید تساوی رکن آخر در آن رعایت میگردد اما نیما از این قاعده سرباز میزند و از زحافات متفاوت یک بحر در شعر سود میجوید و نیز با آن که عشقی مصاریع را کوتاه و بلند میگیرد، ولی با قافیه محافظهکارانه برخورد میکند و قافیه در شعر او برخلاف شعر نیمایی از استقلال بیبهره است.
او میگوید، قواعد عروض باید ساده بیان شود که یک طرز افاعیل بیشتر به دست ندهد، توسعه بحور و قواعد جدید آن موجب تجربه و تطبیق اشعار موزون با اشعار هجایی میگردد که در نتیجه ممکن است اشعار هجایی به وجود آید که برای درام شعری که متکی به موسیقی است، ازاین نوع شعر کنونی رساتر و آسانتر است و نیز سهل و سادهبودن قواعد و مواد ترکیب، باعث این میشود که قوت طبع شاعر بیشتر به تخیل و پروراندن موضوع متوجه شود."