خلاصه ماشینی:
"نیهیلیسم، پدیدهای است برآمده از جان و دل تاریخ عصر ما و از آنجا که به واقع، نه یک ایدئولوژی و نه یک مکتب، بلکه نوعی «هستی شناختی» است، اگرچه هستی شناختیای سلبی- همه وجوه جای گیرنده در حیطه ذهن و وجود فرد بشری را تحت تأثیر قرار میدهد و بدین ترتیب در اشکالی بسیار متنوعتر از آنچه که معمولا پنداشته میشود، ظهور مییابد.
فکر و روح بیپناهی که هر روز خود را برافتاده بر ساحل مکتب یا ایمان خود بنیادی تازه میبیند و از آنجا که این آبشخورهای فکری و روحی نمیتواند، جان ملتهب او را سیراب سازد- زیرا همه در بعد وجود، معنا یافتهاند- خود را برای چند صباحی دیگر، به مکتب و اعتقادی دیگر حواله میدهد و این دور، البته که با تسلسل همراه خواهد بود تا بدانجا که در نهایت خود بدل به یکی از اصول اساسی دستگاه فکر بشر میشود.
اگر میبینیم که «تاریخ» در تلقی اقوامی که صاحب بینشی کمابیش عرفانی، یا نحوی از انحاء معوج و ممسوخ شده این بینشاند و به عبارت دیگر، در مرز ایجاد و ابداع اسطوره قرار دارند، به وسیله «اسطوره تاریخ» جایگزین میشود، از همین جاست و این جایگزینی، حتی در میان اقوام و در ادواری که نگاه به تاریخ و تاریخنگاری و علم تاریخ، شکل واقعیتر و حقیقیتر به خود گرفتهاند- از جمله در میان اقوام مسلمان با آن سنت تاریخنگاری بسیار قوی و پرحجم- دامن تسلط خود را بر ذهنیت افراد گسترده بوده است."