خلاصه ماشینی:
"اکسیر عشق محرمان راز در بزم الست از می اشراق تا گشتند مست از تجلیهای ساقی دم زدند پا ز همت بر سر عالم زدند هر کجا شد حسن جانان آشکار عشق برد از این قدح نوشان قرار عشق این قوم است عشق آن سری طالب نورند و از ظلمت بری گرچه باشد طینت انسان ز خاک حق پرستانراست جانی تابناک نیست رسم اینجا نژاد و رنگ و پوست شرط عشق آمد رضا بر حکم دوست از حبش آمد بلال حقپرست از دل و جان با پیمبر عهد بست گر به ظاهر بود رخسارش سیاه در پس آن ابر پنهان بود ماه خضر را عمر ابد چون شد برات دید در ظلمت نهان آب حیات بد سیهگر چهر آن رشک ملک با سیاهی نور بخشد مردمک آن محب صادق آن فرخنده فال میگسار ساغر وحدت بلال دید چون روی پیمبر شد ز تاب ذره آسا گشت محو آفتاب درپی آن مهر تابان سایهوار بود دائم از محبت رهسپار یافت چون قرب رسول مصطفی همچو قطره شد در آن دریا فن در اذان شین را ادا میکرد سین عیب بگرفتند جمعی خردهبین گفت پیغمبر که این سین(1) بلال شین بود در نزد ذات ذوالجلال هر زمان کان افتخار انبی لحظهای مرگشت از جانان جد لاجرم میکرد احساس ملال میسرود آن دم ارحنا(2) یا بلال ای بلال ای بنده خاص خد ای دلت آئینه ایزد نم سوی رضوان شد چو محبوبت روان گویی از جسم تو بیرون شد روان آمدی چون موج زین ماتم به جوش لیک آوای اذانت شد خموش مرحبا ای سالک راه رشاد روضه رضوان مبارک بر تو باد تا درآید از پی هم صبح و شام بر تو و بر تربت پاکت سلام پی نوشت 1-سین بلال عندالله شین- حدیث 2- قم یا بلال فارحنا بالصلوة"