چکیده:
گرچه حقوق بینالملل قراردادی و یا عرفی صریحا متضمن هیچ منع جامع و جهانی در
رابطه با کاربرد سلاحهای هستهای نمیباشد، معالوصف، امکان اعلام عدم مشروعیت
توسل به این سلاحها در کلیه شرایط، توسط دیوان بینالمللی دادگستری، با توجه به
دلایل و مستندات موجود در نزد آن، کاملا فراهم بود. این مطالعه، با نگاهی
انتقادی، امتناع دادگاه جهانی و یا ناتوانی آن را در چنین نتیجهگیری مورد بررسی
قرار میدهد.
صرفنظر از برخی کاستیها و یا انتقاداتی که بر دیدگاههای دیوان، در نظر مشورتی،
وارد است، به نظر میرسد اساسیترین عامل در بلاتکلیفی آن به نقش و جایگاهی بر
میگردد که برای اصول و مقتضیات بشردوستانه بینالمللی قائل است. در حالیکه تردیدی
در لزوم رعایت این اصول و قواعد در کلیه شرایط وجود ندارد، دیوان نمیتواند این
احتمال را رد کند که برخی کاربردهای سلاحهای هستهای، در موارد بسیار محدود و
استثنایی، ممکن است مشروع باشد حتی اگر چنین کاربردی در تغایر با اصول و مقتضیات
بشردوستانه بینالمللی قرار گیرد! اثبات بطلان چنین دیدگاهی، بر طبق حقوق بینالملل
معاصر، (یکی) از محورهای عمده این مطالعه را تشکیل میدهد.
خلاصه ماشینی:
L. Doswald – Beck, “Inernational Humanitarian Law and the Advisory Opinion of the International Court of Justice on the legality of the threat or use of nuclear weapons”, International Review of the Red Cross, No. 316, Jan.
دقیقا در این نقطه است که دو انحراف اساسی از فهم و جایگاه اصول عرفی حقوق بشردوستانه، یعنی اصل تمایز، اصل ممنوعیت رنج و درد غیر لازم، اصل تناسب، و اصل انسانیت و ندای وجدان عمومی، به وقوع میپیوندد: دیوان، از یک طرف، نمیتواند این احتمال را رد کند که استفاده خاص از سلاحهای هستهای، در وضعیت حاد دفاع از خود آنگاه که حیات دولتی در معرض خطراست، ممکن است مشروع باشد، حتی اگر چنین کاربردی در تغایر با اصول و مقتضیات بشردوستانه قرار گیرد و، از طرف دیگر، در واقع برای این اصول و الزامات، به جای نقش بازدارنده و منعکننده، نقش کمکی برای محدود ساختن شرایط و اوضاع و احوالی را قائل میشود که در آن وضعیتها ممکن است توسل به سلاحهای هستهای غیرقانونی نباشد.