چکیده:
خواجه ناصر الدین عبید الله احرار(806-896 ق./1404-1490 م.)یکی از نخبگان تصوف
در سده نهم ق./پانزدهم م.قلمداد میشود که دیدگاهها و تکاپوهای سیاسی در خورد نگرشی
داشت و نقشی چشمگیر در عرصه سیاسی این سده ایفا کرد.این مقاله در آغاز برای ارائه
تصویری کلی از جوانب مختلف زندگی احرار، درباره رویدادنگاری زندگی او با تلاشهای او
در عرصه تصوف در پیوند با طریقت نقشبندی؛ جایگاه علمی و آثارش و نقش و اهمیت
اقتصادی او سخن رانده است.سپس به بیان دیدگاههای سیاسی احرار و ابعاد تکاپوهای
سیاسی او در دوران زمامداری ابو سعید و سلطان حسین میرزا بایقرا که از بازپسین
حکمرانان تیموری در شرق ایران بودند پرداخته است.ارائه نتیجهای مختصر از بحث و
فهرست مآخذ استفاده شده، بخشهای پایانی این مقاله را تشکیل میدهد.
خلاصه ماشینی:
"در این اثر چند مکتوب به حکومتگران عصر دیده میشود 1 ؛2)والدیه، که فخر الدین علی آن را در طریقت خواجگانبه غایت نافع 2 میداند؛3)حورائیه، که شرحی است مختصر بر یک رباعی معروف، منسوب به ابو سعید ابو الخیر که بیش از دوازده رساله مستقل در شرح آن نگاشته آمده است 3 ؛4)نامهها و رقعات:چند مجموعه از این نامهها تدوین شده است؛از آن جمله مجموعهای شامل 134 نامه به امیر علیشیر نوایی که نوایی خود آن را تدوین کرده است و در کتابخانه آکادمی علوم ازبکستان در تاشکند نگهداری میشود 4 و مجموعه دیگری از رقعات احرار، شامل 14 نامه به سلطان ابو سعید در گنجینه اسعد افندی در دانشگاه سلیمانیه استانبول وجود دارد 5 ؛5)چند مجموعه نیز با عنوان ملفوظاتاز احرار بر جای مانده که تقریرات یا امالی او به شاگردان خویش است.
یک بار از فرزند ابو سعید، سلطان احمد میرزا خواست که تمغای سمرقند بخشیده شود و مورد قبول قرار گرفت؛بعدها وقتی اندیشه بازگرداندن تمغا به دل او راه یافت و این خبر به مجلس احرار رسید، به مریدان گفت:حضرت خواجه بهاء الدین-قدس الله تعالی سره-مدتی جلادی میکردهاند، ما نیز از شاگردان ایشانیم؛ ببینیم تا که را صرفه خواهد کرد.
باخرزی می نویسد که در 878/1472-1473 احرار فرزندان ابو سعید را برانگیخت تا به خراسان بتازند و خراسانیان: از حضرت خواجه ناصر الدین عبید الله در مقام اظهار شکایت میبودند که به نهضت سپاه گران بیکران که مستلزم قتل و غارت طوایف مسلمانان است رضا داده و رقعهای در تحریک سلسله اتفاق و موافقت پیش جماعت برادران فرستاده است 4 قاضی سمرقندی مینویسد که احرار به سلطان احمد میرزا میگفت که اگر چه سلطان حسین ظالم است، نباید بدو تاخت، چرا که او ملک را ضبط کرده است وهر یک از ملازمان این مردم (1)-همان، ص 254."