خلاصه ماشینی:
"ما چه دلیل موجهی می توانیم برای عدم همخوانی در زندگی استاندارد بین مردم سراسر جهان اقامه کنیم؟ چرا بعضی کشورها مانند ایالات متحده آمریکا و ژاپن اینچنین متمول هستند در حالی که کشورهای آفریقایی یا کشوری مانند ویتنام اینچنین فقیرند؟ چرا مردم کشور کره جنوبی درسال 0991،27 درصد ثروتمندتر از والدینشان در سال 0691 هستند؟چرا کشورهایی چون ژاپن،تایوان،کره جنوبی و سنگاپور و و هنگ کنگ،رشد اقتصادی پرسرعتی را پس از جنگ جهانی دوم تجربه کردهاند؟ از زمانی که آدام اسمیت تحلیلها را راجع به رشد اقتصادی مطرح ساخت،این مساله به یکی از زمینه های اصلی مورد علاقه و مطالعه در نظریه های اقتصادی تبدیل شد.
نظریه رشد نئوکلاسیک: نئوکلاسیکها اعتقاد دارند با جذب سرمایهگذاریهای بیشتر داخلی و خارجی نرخ انباشت سرمایه افزایش می یابد این مسئله موجب رشد تولید ناخالص ملی و از طرفی معادل با افزایش نرخ پسانداز داخلی میشود که موجب میشود نسبتهای سرمایه به تولید و درآمد سرانه در کشورهای در حال توسعه که از نظر سرمایه ضعیف هستند افزایش یابد.
آنچه از افکار نئوکلاسیک ها استنباط میشود،این است که اقتصاد حائز هیچ ویژگی خاصی نیست که بتواند منجر به رشد خود،آن هم در طی یک دوره بلندمدت شود و عواملی چون تغییرات نسبت سرمایه به کار و یا محرکهای خارجی حتی با ایجاد تعادلهای کوتاهمدت،به تعادل بلند مدت آن کمک میکند.
و مورد دیگر نیز این است که در مدلهای رشد اقتصادی که در دهه 0591 توسط اقتصاددانان نئوکلاسیک نظیر "روبرت سولو و تریور سوآن"( Trevor Swan )ارائه شدهاند رشد اقتصادی فقط به میزان سرمایه و نیروی کار موجود در اقتصاد ربط داده شدهاست و از متغیرهای غیراقتصادی مانند کیفیت سرمایه انسانی و سلامت نیروی کار در آنها چشمپوشی شدهاست."