چکیده:
از کسانی که مبنای اندیشه در امر اجتماعی را با نظریه معنا درهم آمیختند،لاکلا و موف هستند.نظریه این دو یعنی تحلیل گفتمان در حوزه جامعهشناسی رهگشا و ثمر بخش است.زیرا معنا در بستر گفتمانی سوسور و نظریه اجتماعی این دو ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند.لاکلا معتقد است حوزه اجتماع بهنحوی همان نظام نشانهشناختی است که در آن مبارزه بر سر تعریف نشانهها و تلاش برای تثبیت معنا جاری و ساری است. کار ویژهء اصلی نشانهشناسی اجتماعی باز تعریف جهان به شیوه خودش است.در این جهان تعریف شده،سوژهها و گروههای اجتماعی هویت مییابند.برای هویتیابی سوژهها و گروههای اجتماعی،این نظام نشانهشناسی اجتماعی،حوزههای اجتماعی را به قطبهای متخاصم تبدیل مینماید.در این بستر،نشانهها در قالب دال و مولول خودنمایی مینماید و اجتماع عرصه مبارزه برای تعریف و تثبیت معنا میگردد.درنتیجه، زندگی فردی و اجتماعی انسانها در سیطره نظامهای معنا پخش قرار میگیرد و آن نظامهای معنابخش هستند که حقیقتساز میگردند.یعنی به شیوه خاص خود حقیقت را تعریف مینمایند.پس نسبی هستند و مطلق نمیباشند؛احتمال دارد حقیقت در زیر سیطره نظام معناشناسانه روزی در معرض تغییر قرار گیرد.درواقع،این نظام معناشناسانه بر این باور است که حقیقت ابدا ثبات ندارد و همواره احتمال تغییر آن میرود.
خلاصه ماشینی:
"زیرا معنا در بستر گفتمانی سوسور و نظریه اجتماعی این دو ارتباط تنگاتنگی
که در آن مبارزه بر سر تعریف نشانهها و تلاش برای تثبیت معنا جاری و ساری است.
اندیشه در امر اجتماعی را برای این نظریه فراهم میآورد،زبانشناسی ساختگرای سوسور
مفهوم گفتمان و نظریه معنایی همراه آن در نزد لاکلا و موف وامدار سنت زبانشناسی
زیر هستند:اول اینکه گفتمانها گرچه همانند نظام زبانی سوسور به عناصر درون خود به
نهایت این روند غیرممکن است چون تثبیت معنای نشانهها محتمل و مشروط (contingent)
از نظر لاکلا و موف گفتمان حوزهای است که مجموعهای از نشانهها در آن بهصورت
چون گفتمانها همواره در تقابل با حوزه خارج از خود قرار دارند این احتمال وجود دارد که
اما دال شناور به حالتی اشاره دارد که نشانه در میدان مبارزه گفتمانهای متفاوت برای تثبیت معنا شناور و معلق است.
چند معنا باقی میمانند و همیشه این احتمال وجود دارد که هرکدام از معنای دیگر بروز پیدا
لاکلا و موف از انعطافناپذیری رابطه میان دال و مدلول استفاده سیاسی میکنند و آن را به
مورد پذیرش قرار گرفته است و یا درواقع نوعی انسداد هرچند موقتی در معنای نشانه به
بسط مفهوم گفتمان:از نظر لاکلا و موف نهتنها زبان بلکه کل حوزه اجتماع را
سیاسی است که دارای پیامدهای اجتماعی هستند(فیلیپس و یورنگسن،2002،48).
این امر منجر به نسبیگرایی در تحلیل گفتمان میشود(فیلیپس و یورنگسن،2002،116).
اجتماع از نظر آنها مانند نظام نشانهشناختی است که حول مبارزه بر سر تعریف نشانهها و
این دلیل انتقاد شده است که نظریه گفتمان لاکلا و موف دیدگاهی بسیار انتزاعی اتخاد کرده
New theories of discourse:luclau,mouffe."