خلاصه ماشینی:
"چه میشود کرد،وقتی گوشها به رادیو(که آنهم کلمهای خارجی است!)و چشمها به تلویزیون(که آنهم خارجی است!)باشد معلوم است که دیگر کسی برای معلم ادبیات-بخصوص از نوع بازنشستهاش-تره هم خرد نمیکند.
یکی اینکه پولی نمیگیرم،بل چیزی هم به عنوان پول توجیبی میدهم -یادم رفت بگویم که مسافر من،همان«بندهزاده»است که مجبورم همه روزه به استثنای ایام تعطیل،او را به مدرسه برسانم و برگردانم- دو دیگر!آنکه مجبورم به سؤالات او،بخصوص اگر در زمینه ادبیات فارسی باشد-پاسخ درست و قانعکننده بدهم.
و البته معلوم است که «پاسخ درست و قانعکننده»یعنی پاسخی که منطبق باشد با متن کتاب و نظر معلم و اگر جز این باشد،واویلا!
اما نمیدانم از خجالت این دانشآموز که یک نمره از دست داده است و مرا مقصر میداند،چگونه در بیایم؟اگر اساتید فن و اهل تحقیق پاسخی بدهند که هم من از شرمساری این دانشآموز در بیایم،هم او به یک نمرهاش برسد و هم معلمش راضی باشد و هم با نص کتاب منافات نداشته باشد، ممنون میشوم..."