خلاصه ماشینی:
"امروز هم با شاه خلوت کرده بود.
اگر ممکن بود چهار دندان مرا بکشند و دندان شاه خوب شود!حاضر بودم!
ملیجک ادعا کرده بود شخصی است دعایی دارد گلولهبند!هرکس آن دعا را با خود دارد، گلوله به او کارگر نیست...
از شاه پرسید:این مردکهء ریش بلند کی است؟شاه فرمودند:جد من فتحعلیشاه است که مثل من شاه بود!
شاه فرمود:راست میگویی ملیجک!ریشش خیلی بلند بود!
سبحان الله!این چه بدبختی است دولت را گرفته؟امین السلطان هم ناراضی.
عجیب اینکه در سال متجاوز از چهارصد تومان خرج میکنم و از این قبیل کتابها که سراپا تنبه است میآورم برای شاه میخوانم،هیچ ملتفت نیستند!
در دستگاه سلطنت 5 تومان نبود!مرد که را وعده دادند که بیاید صاحبقرانیه بگیرد!او هم رفت به شاه عرض کرد.
شاه قرار داده است هرکس اضافه مواجب میخواهد،سال اول تومنی هفتهزار به خود شاه پیشکش کند،دیگر به احدی تعارف ندهد!
کرمانیها گفته بودند:خنده کار اطفال است و گریه مال رعیت!آغامحمدخان،صاحب این تخت،شهر کرمان را خراب کرد و ما گریه نکردیم."