خلاصه ماشینی:
"معلوم شد شاه احضارش فرمودند که درس روسی بخوانند.
رسم شاه این است.
عرض کردم: رسم دولت شما این است بنایی را باید در زمستان بکنند،درختکاری را غیرموقع،در تابستان!...
امروز در حضور همایون،بازی تختهنرد کرده بودند و اعلیحضرت همایون به نفس نفیس،با عبد العلی میرزا احتشام الملک بازی کرده بودند و دوازده اشرفی برده بودند!
چهر؟؟؟مرحمت شده!عریضهای عرض شد که:اگر باعث گله و؟؟؟خانم، جدهء محمد میرزا نمیشود،زهی سعادت!و الا،؟؟؟لقب،لقب «عماد الدوله»که دوازده سال است به کسی؟؟؟نشده،مرحمت شود!
اول بنا بود تا سیاهبیشه بروند شکار خرس بفرمایند!
امروز وقت ناهار با امین السلطان که پهلوی من نشسته بود،شاه فرمودند سی سال قبل که میرزا آقاخان صدر اعظم بود و حاجی علیخان،فراشباشی اینجا آمدیم.
دو سه نفر فراش به احضارم آمده بود و خیلی وحشت کردم.
معلوم شد قپان فرنگی گذاشته بودند،شاه جسم مبارک خود و عقل رجال دولت را میسنجید!مرا از این جهت خواستند که وزن نمایند.
خود شاه بیست و شش من بود."