خلاصه ماشینی:
"تاریخ در مقایسه با داستان انحطاط و سقوط امپراتوری روم2اثر ادوارد گیبون داستانی باشکوه از 1500 سال پیش را با نثری فاخر روایت میکند(نثری که اگر بخواهیم آن را با معیارهای امروزی بسنجیم،باید بگوییم تا حدودی تزیینی است).
و از دیدنشان همان اندازه متعجب میشود که گتا و مادرش،در روایت این داستان میتوانستم از زاویه دیدهای دیگری هم استفاده کنم؛مثلا میتوانستم این داستان را از ازویهی دید جولیا بنویسم،به این صورت که خواننده توی ذهن او میرفت،و فقط چیزهایی را میدید ومیشنید،که او میدید و میشنید،و از خواننده بخواهم که گتا باشد،که در آن صورت لازم بود داستان پیش از آخرین گفتوگوی میان کاراکالا و مادرش تمام شود.
بیگمان هرکاری که کاراکالا میکند بخشی از نقشهی او است برای بردن گتا به طرف در،جایی که جلادها بتوانند او را گیر بیندازند.
ممکن است شما ضرباهنگ داستان را تند یا کند کنید،یا برای اینکه به روند وقوع رویدادها سرعت بدهید،از زمان داستانی مستقیم(واقعی) خارج شوید(نمونه:«پیش از آنکه پیک با اخبار جدید از راه برسد،سه شب گذشت...
تا آن جا که میتوانید از شرح و توصیف،صحبت کردن با صدای نویسنده،کمتر استفاده کنید،زیرا در روند روایت و فقه ایجاد میکند؛مانند این میماند که در میانهی نمایش،کسی بیاید وسط صحنه و شروع کند به شرح دادن رویدادها برای بیننده.
میتوانید یک خلاصه داستان را به داستانی خوندار و پرمایه تبدیل کنید،به شرطی که به پرسشهای از این دست جواب دهید:آیا زاویهی دید مناسبی را انتخاب کردهاید؟بسیار خوب،حالا حوادث را به گونهای در ذهن خود بپروانید که انگار میتوانید آنها را جلوی رویتان ببینید."