چکیده:
به دنبال رشد سریع صنایع اتومبیل و فراگیر شدن استفادهی روزمره از اتومبیل،در طول قرن بیستم،بهتدریج نظام شهرسازی و جادهسازی در خدمت اتومبیل قرار گرفت و سپس شیوهی زندگی شهری صورتی «اتومبیلگرا»پیدا کرد.در نتیجه به دلیل استفادهی بیرویه از اتومبیل عوارض منفی آن به صورت آلودگی،ازدحام و مرگ و میر به یک مسألهی بزرگ بشری در مقیاس جهانی تبدیل شد.علاوه بر این اتومبیل به عنوان یک وسیلهی پر جاذبه، تأثیرات وسیع و عمیقی بر شیوهی زندگی، قشربندی اجتماعی،ارزشها و هنجارهای فرهنگی و حتی وضع روانی و ذهنی مردم معاصر به وجود آورده که به پیدایش تضادها،نابرابریها و تنشهای جدید منجر شده است.به ویژه در کشورهای در حال توسعه،این پدیده وضع وخیمتری پیدا کرده است.
بنابراین در حال حاضر مسألهی اتومبیل و ترافیک فقط یک مشکل فنی و زیست محیطی نیست،بلکه یک بحران اقتصادی،اجتماعی،فرهنگی و فضایی در مقیاس جهانی است که میتوان گفت زاییدهی«تراژدی توسعهی ناپایدار»است.
به همین دلیل برای حل این مشکل پیچیده و کاهش عوارض زیانبار آن به مجموعهای از راهکارهای مبتنی«بر توسعهی پایدار»نیاز داریم که مستلزم عزم جدی در بازنگری سطوح مختلف برنامهریزی و مدیریت(سیاستگذاری توسعهی ملی،برنامهریزی و طراحی شهری،مدیریت راهبردی ترافیک و ترویج فرهنگ ترافیک)است.
خلاصه ماشینی:
"در غرب از حدود دههی 1980 به بعد تغییرات اساسی در رویکرد شهرسازی و مدیریت حملونقل بهوجود آمده است: از سیاستهای کلان مثل کاهش جمعیت، آمایش سرزمین،توسعهی پایدار شهری، حملونقل پایدار،تغییر الگوی مصرف انرژی و غیر آن گرفته تا سیاستهای برنامهریزی و طراحی شهری مثل گسترش حمل و نقل عمومی،گسترش فضاهای پیاده و دوچرخه، کاهش تقاضای سفر،طراحی با محوریت حرکت پیاده،بهبود مدیریت ترافیک،ترویج فرهنگ صحیح ترافیک و غیره.
در کتاب مقدمهای بر جامعهشناسی ایران(1348)در بحث از مسائل جامعهشناسی شهری به این موضوع پرداخته شده است که چگونه رشد شتابآلود توسعهی شهری در ایران به بروز آشفتگی در فضاهای شهری و سلطهی اتومبیل و درماندگی انسان پیاده منجر شده است:«در ایران و ممالک مشابه شرقی،از برخورد و اختلاط تمدنهای گوناگون با یکدیگر،یک نوع درهمی و آشفتگی پدید آمده است که در خیابانها جلب نظر میکند.
آسیبشناسی اتومبیل و ترافیک از آغاز عصر انقلاب صنعتی بسیاری از مردم و بسیاری از هنرمندان و نخبگان با حضور ماشین و کارخانه در محیط زندگی انسان مخالف بودند،ولی از نیمهی دوم قرن بیستم فرایند انتقاد از «زندگی ماشینی»به یک جریان وسیع فکری و اجتماعی تبدیل شد و تعدادی از شهرسازان و برنامهریزان برجسته به تحلیل و چارهجویی این مسألهی مهم روی آوردند.
برایناساس یکی از اهداف اصلی برنامهریزی و طراحی شهری،در شرایط جدید،در این راستا قرار دارد که حرکت و رفتار وسایل نقلیه با نیازهای راستین انسان و زندگی اجتماعی شهر سازگار گردد و امنیت و آسایشی که در برابر هجوم اتومبیل از دست رفته است، دوباره به فضاهای شهری بازگردانده شود."