خلاصه ماشینی:
"من توجه زیادی به پوستر نداشتم؛چون کار خیلی مشکلی در آن زمان بود.
آنها بیشتر در نقاشی بودند و هرکسی سرگرم کار خودش بود.
پیش از شما بیشتر با نقاشانی مواجهیم که کار گرافیک هم میکنند،و به نوعی اولین کسی هستید که وزن گرافیک کارتان از نقاشی بیشتر بود،در حالیکه در آن زمان عکس این موضوع صادق بود.
چرا؟ این موضوع به زمینه و شخصیت اشخاص بستگی دارد؛ مثلا،وقتی شما به کارهای میلتون گلیزر،گرافیست نیویورکی،میرسید،میبینید،این شخص شالوده و اساس ذهنیتش نقاشی است.
وزیر آن زمان آقای پهلبدبود که من را در کار،آزاد گذاشته بود،وقتی پوسترهایم را دید که در گرافیس بینالمللی برنده شده بود،به من گفت،از این به بعد کسی حق دیدن کارهای تو را ندارد؛حتا خود من.
خیلی وقتها همه چیز را با تصویر نمیتوان نشان داد؛مثلا،پوستر موزهء مردمشناسی را،که یک نوشته است،میتوان با تصویر نشان داد؟نه!کوشش من این بود فونتی را بگیرم که در روزنامهها به کار میرود و مردم با آن آشنا هستند و در یک چشم بر هم زدن،آن را بخوانند.
به سمت استفاده از خطوط سنتی یا نستعلیق نرفتید؟ خیلی زیاد؛مثلا،از کارهایی که کردم و باعث ناراحتی خیلیها شد،در مجلهء هنر و مردم بود؛من تمامی عنوانهای مجله را با نستعلیق گذاشتم که خط آقای امیرخانی بود.
آثار موفق و تأثیرگذار از نظر شما-دورهای که خود شروع به کار کردید-مربوط به چه کسانی است؟ من بیشتر کارهای آقای کاظمی را میپسندیدم؛چون او تربیت مدارس بیرون را برعهده داشت و خودش هم متوجه شده بود که باید الگوی خوبی را از ایران بگیرد."