چکیده:
بدون تردید طرح نظریه اتحاد عاقل و معقول،در میان آراء متعدد مطرح شده در تاریخ فلسفه اسلامی و بلکه تاریخ فلسفه بطور عام،را میتوان بعنوان یکی از مشکلترین و پردامنهترین و بتعبیری پیچیدهترین مسئله در مباحثات و مناظرات فیلسوفان و حکما در حوزه معرفتشناسی،یا بطور خاص در فلسفه اسلامی تحت عنوان وجود ذهنی،در نظر گرفت.از آنجا که اشتهار شیخ الرئیس ابو علی سینا بعنوان منکر قطعی و مسلم نظریه اتحاد عاقل و معقول در میان حکما امری روشن و مسلم قلمداد میگردد،این مقاله در صدد بررسی این موضوع از یکطرف و همچنین نقد قول به استبصار وی از طرف دیگر است.در این راستا تشریح هرچند مختصر اقوال شیخ در آثار متعدد او و بیان اضطراب و دوگانگی تعابیرش درباره این نظریه و نقل آراء حکمای معاصر،مخصوصا تبیین خاص از نظریه اتحاد،و نقطه عطف بودن آن در تطور و تکامل مسائل فلسفه اسلامی که توسط مبتکر و طراح خلاق آن یعنی صدر المتألهین شیرازی صورت پذیرفته است،جایگاهی ویژه و والا را به خود اختصاص داده است.
خلاصه ماشینی:
"42 همین ایرادات اخیر است که استبصار شیخ را لا اقل مورد تردید قرار میدهد،چنانکه خود ایشان نیز تصریح دارند که:«حال آنکه بنا بر قول اتحاد باید در بسیاری از مسائل حکمی از مبنای مشهور و ممشای *استاد حسنزاده در کتاب اتحاد عاقل و معقول بطور مکررتصریح دارند که شیخ مستبصر شده است و کلام شیخ در صدر کتاب مبدأ و معاد که در صدد بیان آراء مشائیان است با نظرات دیگر ایشان در شفاء،اشارات و نجات هیچ منافات و مباینت ندارد بلکه موافات و مطابقت دارد.
3-در یک قضاوت کلی به نظر میرسد که نظریه مبتنی بر انکار اتحاد میان عاقل و معقول در مقایسه با نظریه اتحاد با اشکالات و ایرادات بیشتری مواجه است،زیرا اولا،این نظریه از دفع اشکالات اندراج همه مقولات تحت مقوله کیف ناتوان است؛ثانیا،بر مبنای این نظریه اگر علم کیف نفسانی و بتبع نفس عرض باشد،این سؤال پیش میآید که آیا محل ادراکات آدمی بدن است یا نفس؛اگر بدن باشد پس این اعراض،نفسانی نیستند و اگر محل آنها نفس است چگونه نفس در عین بساطت محل عوارض متکثر واقع میشود؛ثالثا،بنابراین نظریه فرقی میان نفوس انسانهای دانشمند و پیامبران و انسانهای فاقد علم،از نظر گوهر ذات و حقیقت انسانیت،وجود ندارد؛رابعا،این دیدگاه فاقد جامعیت و شمول لازم است زیرا از توجیه علم خداوندی ناتوان است، چنانکه شارح وفاداری مثل خواجه نصیر هم در شرح اشارات وقتی به علم خداوند میرسد،نمیتواند از تحسین نظریه رقیب(نظریه شیخ اشراق در علم خداوند)خودداری کند و به نظریه ابن سینا ایراد نگیرد."