چکیده:
برخی فیلسوفان ممیز علم حصولی و حضوری را وساطت قوای ادراکی و عدم آن و برخی دیگر فارق این دو علم را وساطت صورت ذهنی و عدم آن بیان نمودهاند که هر دوی این نظریات،مورد نقد نگارنده مقاله است.
بهمین دلیل،نویسنده طرحی نو در باب تمایز علم حضوری و حصولی ارائه نموده که عبارت از فراگیر بودن علم حضوری و محدود شدن علم حصولی بخصوص در یکی از دو حالت علم خیالی است.
فرقهای فرعی و تابع بین ایندو نوع علم عبارتند از: 1-رهایی علم حضوری از عنوان مطابقت و ابتلای علم حصولی به آن،2-خطاناپذیری علم حضوری و خطاپذیری علم حصولی،3-دستیابی به وجود شیء در علم حضوری و عدم امکان آن در علم حصولی،4- امکان اتصاف علم حصولی به احکام ذهنی و عدم اتصاف علم حضوری به آنها،و 5-تقسیمناپذیری علم حضوری به تصور و تصدیق و تقسیم علم حصولی به آنها
خلاصه ماشینی:
"8 به نظر میرسد که تعبیر معادل و مترادف با آنچه در کلام صدرا(ره)گذشت،این باشد که علم به شیء خارجی اگر بوساطت صورت ذهنی باشد،علم حصولی خواهد بود و اگر بوساطت صورت ذهنی نباشد،بلکه عالم به خود معلوم و نه صرفا به صورت معلوم،عالم گردد در این صورت،علم حضوری *نخستینبار مفهوم ادراک حضوری و مفاهیم مشابه مانند اشراق،بوسیله نوافلاطونیان بویژه فلوطین پدید آمد و بعدها توسط پرکلوس ادامه یافت.
بعنوان نقد سوم بر این نظریه میتوان چنین نیز گفت که اگر ما علم حضوری را منحصر به علم نفس بدون وساطت قوای ادراکی و علم حصولی را شامل همه علوم از طریق قوه ادراکی بدانیم،آنگاه علم حضوری مختص به علم نفس به ذات خود خواهد بود-همان دید بسته و تنگی که ابن سینا در این مقام ابراز داشته است-و مواردی همچون علم نفس به وجود درد،علم نفس به وجود صورت ذهنی و...
البته سخن گفتن از ارزش حکایت علم،مطلب دیگری است که مجال دیگری میطلبد،لیکن بنحو اجمال میتوان گفت ارزش صورت ذهنی که بعد از ارتباط اندامهای حسی با خارج حاصل میشود،بستگی به صاحب آن و واقعیت خارجی آن دارد،یعنی بهر اندازه صاحب صورت ثابت باشد و تغییر نکند،صورت آن بهمان اندازهء ثبات صاحبش،ارزش و اعتبار خواهد داشت و این سخن از آنجهت است که علم خیالی بعد اتصال حسی،فقط از موجود حسی معلوم در حین اتصال حکایت میکند و از زمان حاضر خود هیچ اخباری نخواهد داشت."