خلاصه ماشینی:
"(2) در همان ایام یکی از آزادیخواهان به نام «سید عبدالمجید خطیب» در تهران به شهادت رسید، میرزا با استفاده از این حادثه فعالیتهای خود را تشدید کرد؛ احساسات مردم را برانگیخت و به یاری طلاب آزادیخواه، انجمنی تحت عنوان «مجمع روحانیان» تأسیس نمود.
(1) میرزا کوچک خان با چند تن از رجال خوش نام و وابسته به سازمان اتحاد اسلام ـ که در «استانبول» به زعامت «سید جمالالدین اسدآبادی» شکل گرفته بود ـ تماس گرفت و پس از مشورت با آنها به این نتیجه رسید که اگر کانون ثابتی بر ضد تجاوز و بیدادگری خارجیان و عمال داخلی آنها به وجود آید، از شدت ظلم و فشار کاسته خواهد شد و در راه اصلاح جامعه پیشرفتهایی حاصل خواهد گردید و بدین ترتیب اندیشه تشکیل یک گروه فداکار برای مبارزات مسلحانه به وجود آمده، به نظر میرزا بهترین مکان برای تشکیل این کانون مبارزه جنگلهای گیلان بود.
(2) این فکر مورد تأیید عدهای از اعضای سازمان اتحاد اسلام قرار گرفت و «علیخان دیوسالار» ملقب به «سالار فاتح» که از پیشقدمان آزادی و نهضت مشروطیت بود، به منظور تحقق بخشیدن به این آرمان، داوطلب همراهی و همکاری با میرزاکوچکخان گردید و این دو مجاهد فداکار با دلی پر از امید به سوی شمال عزیمت کردند، اما به نقلی چون در تعیین مکان با یکدیگر اختلاف پیدا کردند، میرزا به تنهائی نهضت را ادامه داد.
(2) خاطراتی که از طلاب و دوستان ایام تحصیلش شنیده شد، مؤید این معنی است که میرزا کوچک خان از همان روزگاران قدیم دارای صفات اخلاقی بود و بین طلاب و همسالانش طرفدار عدل و حامی مظلومان به شمار میرفت."