خلاصه ماشینی:
"زیبایی شکوهی است آمیخته با اندوه و سرور؛آن نادیدنی است که دیده میشود،و آن مبهمی است که مفهوم میگردد،و آن خاموشی است که اکنون به ترنم درمیآید-قدسیترین مقدسات است که در آن سوی تخیل خاکی تو،در تو آغاز میشود و در تو پایان میپذیرد.
آیا از آراء متشتت بشری خاطرت رنجیده است؟آیا در وادی باورهای متعارض گم گشتهای؟آیا تو نیز چنان میاندیشی که آزادی در تجربهء عرصههای نو خوشایندتر از جمود تسلیم است،و بیپناهی عصیان امنتر از قلعهء زبونی؟ اگر چنین است،پس زیبایی را آیین خود قرار ده و پیشانی خضوع بر آستان آن بسای؛زیرا او کاملترین صنع آشکار و هویدای خداوندی است.
تنها روح توست که زیبایی را میفهمد،با آن زندگی میکند و با آن به بلوغ میرسد.
زیبایی چنان لطیف است که از چنگ واژگان میگریزد و اسیر کلام نمیگردد و چنان بیرنگ که نگاه از آن درمیگذرد بدون آنکه متأثر گردد.
زیبایی یگانگی اندوه و سرخوشی است که از پس پاکترین حالات ما طلوع کرده و در آن سوی افق تخیلمان غروب میکند."