خلاصه ماشینی:
آیا موسیقی ما بیانکنندهی یک دورهی سپری شدهی فکری است؟ آیا مصداقهای زندهی ارائه کنندگان این نگاه را میتوان یافت؟آیا شمار اندک نوازندگان و خوانندگانی که حامل بینش فرهنگ ایرانی هستند و با آن فکر و زندگی میکنند،گویای استمرار این نگاه است؟اساسا امروزه چگونه میتوانیم میان سنت ومیراث فرهنگی و مصداقهای عینی آن در جامعهی خودمان ارتباطی ایجاد کنیم و به هنری اصیل و متناسب با نیاز و اندیشههای انسان ایرانی دست یابیم؟ اگر میخواهیم نگاهمان به خود به عنوان یک انسان معاصر ایرانی باشد یا جایگاهی مشخص و در پی آنچه از دست دادهایم،و اگر برآنیم که این مسیر را طی کنیم ضروری است توجه و دقت بیشتری بر آثار گذشتهمان داشته باشیم و لازمهی این دقت،تمرکز بر جنبهی فکری و دیدگاهی آن است.
اما به لحاظ کیفی این فعالیتها نیازمند توجه بیشتر در نگرش و نزدیکی به اصالتهای فرهنگی به موسیقی ایران است.