خلاصه ماشینی:
"برای مثال،تصویرسازیهای «کریس ون السبورگ»1برای کتاب در باغ عبد القزازی2که تصاویر یک صفحهای را نشان میدهد،بیشتر افقی و به اندازه کافی کشیده انتخاب شدهاند تا بر کوچکی قهرمان داستان،«آلن»نسبت به اشیای پیرامونش تأکید داشته باشند،در حالی که«بئاتریکس پاتر»،به شخصیتهای داستانش اجازه میدهد تصاویر باریک کتابهای کوچکش را پر کنند،بهویژه در لحظاتی که دستخوش احساسات شدیدی میشوند.
جالب آنکه هرتن با کشمکشی درونی دست به گریبان است:آیا باید روی تخمهای«میزی»بخوابد یا نه؟ در تصاویر کاریکاتورگونه مجموعه کتابهای فری و تد5،اثر«آرنلد لبل»6هم بیشتر درگیر تعارضات حسی میشویم تا مسائل فیزیکی یا حتی جدل کردن شخصیتها با یکدیگر.
اگرچه او به ندرت تصاویرش را داخل یک کادر قرار میدهد،اغلب از لوازم ایجاد قاب درون تصاویر استفاده میکند؛مانند پنجرههای بازی که مادر سپید برفی روبهروی آن میایستد،درختانی که سپید برفی را در برمیگیرند،طاقهای گوناگونی که از شاخههای درهم رفته درختان به وجود آمدهاند و نمونههای آنها روی هر صفحه از کتاب زیبای خفته،هم قابل مشاهده است.
در کتاب آنجا که وحوش زندگی میکنند و بیرون از آنجا،اگرچه«سنداک»گاهی تصاویر را داخل قابی از فضای سفید قرار میدهد و گاهی هم این کار را انجام نمیدهد،این امر دقیقا بستگی به حسی دارد که قصد انتقال آن را دارد.
به نظر میآید هیچ دلیل مشخصی برای اینکه چرا تصاویر خاص باید حاشیهای سفید دور تا دورشان داشته باشند،وجود ندارد؛مگر اینکه بپذیریم نکتهای از کتاب را بازنمایی میکنند که در آن آیدا قادر نیست باور کند که تسلط امور را به دست گرفته است."