خلاصه ماشینی:
"وقتی یک گروهی این قدر آیندهگرا شد،حتما عدهء دیگری در مقابله با آنها به گذشتهگرایی افراطی پناه میبرند؛روحیهای که میخواهد برگردد به اصل و گذشته؛چون ایدهآلی از گذشته ترسیم میکند و آن را با اکنون خود در تناقض آشکار میبیند و به دنبال نقطهء گسست میگردد.
گمان نمیکنید عامل بازدارندهء روانی بیشتر از بازدارندههای فیزکی در ثبت سندها تأثیرگذارند؟ بگذارید به این موضوع اینطور بپردازیم که:اصلا کار تاریخ چیست؟من مطالعات کافی دربارهء فلسفههای تاریخ ندارم،و این صورتبندی است که خودم برای درک موضوع در ذهن خود ساختهام.
تاریخ حلقوی آن است که وقایع را بازآفرینی کند تا ارزشهای مستقر در آن دچار فراموشی نشود؛مثلا بازآفرینی واقعهء کربلا در محرم هر سال به خاطر آوردن مفاهیم تاریخی قومی است،در حالی که در تاریخ خطی مبدأ زمانی«اکنون»است؛پس هرچه عقب میرود،از اکنون دور میشود و مسیر رو به جلو و به سوی آینده است.
در هیچ دورهای تلاش برای ثبت تاریخی وضعیت موجود را به شکل یک ذهن فراگیر دیدهاید؟ شاید مربوط است به دورهای تاریخی از پنجاه سال پیش از مشروطه تا اواسط سلطنت پهلوی اول و آن هم به اقتضای شرایط تغییر جهان ایرانی.
اگر صنیع الملک رجال ناصری را تصویر نمیکرد یا ناصر الدین شاه این مجموعه عکس را گردآوری نکرده بود،حالا تصور ما از آن دوره چه بود؟کسروی در مقدمهء تاریخ مشروطه مینویسد:«به نظرم وقایعی اتفاق افتاد که خیلی مهم است که اگر ثبتش نکنیم،فراموش میشود.
اولین کسیکه در حوزهء هنر به این نتیجه رسید به جای هر کار باید سراغ دایرة المعارفنویس رفت،رویین پاکباز بود،و بعد از او حسن موریزینژاد،که به دنبال ثبت اطلاعات تاریخی(یعنی اولین قدم در تاریخنویسی)است."