خلاصه ماشینی:
"یا ممکن است با عکسی با ابعاد تقریبا واقعی از یک پنجره مواجه شویم که در چنان زاویهای گرفته شده که انحراف پرسپکتیوی آن باعث میشود دیواری که از آن آویزان است توهمآمیز جلوه کند،با یک پنجرهء کرکرهای داخلی که به نظر میرسد مثل بالهایی در مقابل نور ضربه میزند،یا وضوح هندسی و لزوم توالی عکاسی که مانند گلبرگهای یک گل یا مارپیچهای یک حلزون به شکل شعاعی باز میشود-همیشه شکل جدیدی به زمان میدهد،تکرار یا توالی،وضوح،مشاهده و عامیت-چه در آثار«پاپ»مثل نقاشی وارهول(210 بطری کوکاکولا)، یا در بناهای یادبود مینیمالیستی دن فلاون1،که از وسایل نور فلورسنت معمولی ایجاد شده،یا در عکاسی-که در بالا بحث شد-بر هنر دههء 1960 حاکم است.
او،بعد از آغاز به کار با قطعات فایبرگلاس،کمابیش شبیه نقاشی در اواسط دههء 1960 توجهش را به فعالیتهای روزمره و وقایع انجام شده معطوف کرد و با فضاهای غیر تکراری در استودیو آش روبهرو شد-ساخت مهرهای مومی از زانوهای پنج هنرمند مشهور)یا ایجاد قالبهای فضایی زیر صندلیاش شرحی است بر گوشه و کنار مکانی که بیحوصلگی خلاقیت را ارضا میکند،وقتی عدم توالی غریزی و نارسیسم هنر میشود.
انتقادی که به هنر اواخر دههء 1960 وارد است،نحوهء اجرای آن بود؛چه استنادی بیطرفانه دربارهء طرز استفاده از مواد و چه استفاده از بدن خود هنرمندان به عنوان واسطهء مجسمهسازی،طراحی رقص جکسون پولاک-که در آن بدنش حکم قلممو را داشت- به تئاتر اغلب الزورد روزمره تبدیل کرد.
گرهارد ریشتر5،که امروزه به آرامی و با نزاکتی مهیج از عکاسی،به سمت نقاشی بر اساس عکس و به انتزاع نقاشانهء غریزی رو میآورد،در ابتدا در دههء 1960 خود را به عنوان خالق نقاشیهای روی شیشه براساس عکسهای پیدا شده تثبیت کرد."