چکیده:
در این بررسی که تحت عنوان شرایط وصی از دیدگاه هفت مذهب اسلامی انجام
گرفته باید گفت که شرایط مورد بحث در وصی به ترتیب عبارتند از:بلوغ، عقل، اسلام،
عدالت، کفایت، حریت، بینایی، ذکوریت.اما همه فرقهها و بلکه علمای هر یک از مذاهب
در این شروط اتفاقنظر ندارند و میتوان گفت که تنها سه مسأله بلوغ، عقل و اسلام از
شروط متفق علیه همه فرق اسلامی بوده به طوری که میتوان بر آن ادعای اجماع
نمود.کلیه فرق اسلامی وجود حالت بلوغ را در شخص وصی لازم میدانند، منتهی بعضی
عقیده دارند که اگر به شخص نابالغ، شخص بالغ دیگری ضمیمه گردد وصایت نابالغ، صحیح
خواهد بود.درباره شرط عقل نیز بین فقهای اسلام اتفاق عقیده است و تنها مسألهای که
در آن اختلاف نظر وجود دارد، حالت جنون ادواری است که اکثریت اینان، وصی قرار گرفتن
شخص مجنون را(خواه ادواری یا طباقی)را باطل میدانند.در زمینه شرط عدالت میتوان
گفت که در تعریف آن بین حقوقدانان، اختلاف نظر وجود دارد وگرنه در لزوم وجود آن
تردیدی نمیتوان کرد.بقیه شرایط دیگری که ذکر گردید از شروطی هستند که بشدت در مورد
آنها اختلاف رأی وجود دارد؛بهطوری که بعضی، شروط«کفایت»«حریت»«بینایی»و ضروری
میدانند و عدهای دیگر فقط بعضی از آن شروط مثل حریت و کفایت را لازم میدانند.در
مورد زمان لزوم وجود شرایط یاد شده در وصی سه نظریه مهم وجود دارد:1.نظریهای که
این شرایط را در هنگام فوت موصی لازم میدانست.2.نظریهای که این شرایط را هم در
زمان وصیت و هم در زمان فوت موصی لازم میدانست.3.نظریهای که وجود شرایط لازم را
از لحظه انشای وصیت تا لحظه فوت موصی لازم میدانست.به هر حال با توجه به مباحث ذکر شده در این مقاله و نتیجهگیریهای پایان بحث، موضع درخشان و مستحکم فقه امامیه و تفوق و برتری آن بر آرای دیگر مذاهب
اسلامی به خوبی روشن میگردد.اینان در هر موضعی با دسترسی به اخبار فراوان وارده از
ناحیه معصومین(ع)و مبتنی بر قواعد محکمه حقوقی به ارائه راههای جامع و همهگیر
میپردازند.:در این بررسی که تحت عنوان شرایط وصی از دیدگاه هفت مذهب اسلامی انجام
گرفته باید گفت که شرایط مورد بحث در وصی به ترتیب عبارتند از:بلوغ، عقل، اسلام،
عدالت، کفایت، حریت، بینایی، ذکوریت.اما همه فرقهها و بلکه علمای هر یک از مذاهب
در این شروط اتفاقنظر ندارند و میتوان گفت که تنها سه مسأله بلوغ، عقل و اسلام از
شروط متفق علیه همه فرق اسلامی بوده به طوری که میتوان بر آن ادعای اجماع
نمود.کلیه فرق اسلامی وجود حالت بلوغ را در شخص وصی لازم میدانند، منتهی بعضی
عقیده دارند که اگر به شخص نابالغ، شخص بالغ دیگری ضمیمه گردد وصایت نابالغ، صحیح
خواهد بود.درباره شرط عقل نیز بین فقهای اسلام اتفاق عقیده است و تنها مسألهای که
در آن اختلاف نظر وجود دارد، حالت جنون ادواری است که اکثریت اینان، وصی قرار گرفتن
شخص مجنون را(خواه ادواری یا طباقی)را باطل میدانند.در زمینه شرط عدالت میتوان
گفت که در تعریف آن بین حقوقدانان، اختلاف نظر وجود دارد وگرنه در لزوم وجود آن
تردیدی نمیتوان کرد.بقیه شرایط دیگری که ذکر گردید از شروطی هستند که بشدت در مورد
آنها اختلاف رأی وجود دارد؛بهطوری که بعضی، شروط«کفایت»«حریت»«بینایی»و ضروری
میدانند و عدهای دیگر فقط بعضی از آن شروط مثل حریت و کفایت را لازم میدانند.در
مورد زمان لزوم وجود شرایط یاد شده در وصی سه نظریه مهم وجود دارد:1.نظریهای که
این شرایط را در هنگام فوت موصی لازم میدانست.2.نظریهای که این شرایط را هم در
زمان وصیت و هم در زمان فوت موصی لازم میدانست.3.نظریهای که وجود شرایط لازم را
از لحظه انشای وصیت تا لحظه فوت موصی لازم میدانست.بحث، موضع درخشان و مستحکم فقه امامیه و تفوق و برتری آن بر آرای دیگر مذاهب
اسلامی به خوبی روشن میگردد.اینان در هر موضعی با دسترسی به اخبار فراوان وارده از
ناحیه معصومین(ع)و مبتنی بر قواعد محکمه حقوقی به ارائه راههای جامع و همهگیر
میپردازند.
خلاصه ماشینی:
"علمای امامیه عقیده دارند که وصی نمودن شخص نابالغ به طور انفرادی صحیح نیست ولی اگر شخص بالغی به وی منضم شود صحیح خواهد بود، منتها شخص نابالغ تا رفع حالت صغر، حق تصرف در مورد وصیت را ندارد و شخص بالغ منضم شده میتواند تا رفع حالت صغروی در امر وصیت، تصرفات شرعی انجام دهد و اگر وصی صغیر، حالت صغر خود را پشت سر گذاشت و بالغ گردید بدون اینکه لازم باشد تا دوباره انشای وصایت جاری شود، میتواند تصرفات خود را به عنوان وصی آغاز نماید.
2. عقل فقهای کلیه مذاهب همگی عقیده دارند که عقل از جمله شرایط لازم برای شخص وصی است و اگر شخصی، وصی خود را فردی مجنون قرار دهد، این وصیت باطل خواهد بود؛زیرا شخص مجنون قادر به اداره امور خویش نبوده و به علت اختلال در قوای فکری خود قدرت تصمیمگیری و تصرف در مسایل را ندارد و حتی بر خویشتن خود نیز ولایت نداشته و شخص دیگری، باید متصدی امور وی گردد لذا به طریق اول قدرت اداره امور شخص دیگر را نیز نخواهد داشت.
در رد این استدلال باید گفت که آیه شریفه مزبور، فقط امر به بررسی خبر و قول شخص فاسق مینماید لذا هیچ مانعی ندارد، شخصی که عدالتش محرز نیست به عنوان وصی تعیین شود و بعد از آنکه ثفه و مورد اطمینان بودن وی روشن شد به گفتهها و بیاناتش توجه و استناد شود بنابراین به همین علت است فقهای ما به خبر شخص وثقه ولو اینکه غیرمسلمان نیز باشد، عمل کردهاند؛در حالی که به خبر شخص مسلمان فاسق، عمل نمینمایند؛حال اینکه روشن است شخص مسلمان فاسق بمراتب از کافر ثقه بهتر میباشد."