خلاصه ماشینی:
"تبعیدی عصیانگر سعید میگفت هیچگاه نسبت به نهادها یا جریانات غالب احساس تعلق نکردم هومان دوراندیش سعید در این گفتوگو صریح است.
سعید در این کتاب درباره بسیاری از مولفههای سازنده دنیایش سخن میگوید؛بیماری سرطان،خاطرات کودکی و نقش ویژه مادرش در شکلگیری شخصیتش، موسیقی،ادبیات،فلسطین و یاسر عرفات،شرقشناسی، رابطه فرهنگ و سیاست،نسبت روشنفکران و سیاست، زندگی در آمریکا،تعلق خاطرش به نیویورک و عدم رغبتش به مقوله هویت.
وی با اینکه میگوید عرفات«اهل گوش دادن بود و این در دنیای عرب خیلی عجیب و غیر معمول است»،با این حال به رنجش خاطر دائمیاش از سوء ظن بنیادین عرفات نسبت به خودش سخن میگوید:«نبرد بزرگ من و او از این نشأت میگرفت که او مرا نماینده آمریکا میدانست(این موضوع را تاکنون در جایی نگفتهام).
(به تصویر صفحه مراجعه شود) طارق علی-روشنفکر و فیلمساز پاکستانی-در سال 2791 برای نخستینبار ادوارد سعید را در سمینار در نیویورک میبیند."