خلاصه ماشینی:
"در این رابطه میتوان پرسید که تکیه گاه و اساس این تفکر بر چه مداری است و چه نسبتی را با حقیقت و همچنین دوران ما برقرار میکند؟دوران ما را دوران فرو ریختن آرمانهای روشنگری یا جهان پست مدرن توصیف میکنند اما آیا تلاش روشنگران چند سده پیش-به ویژه برای ما ایرانیها-امروز بیمعناست؟و آیا ما موضوعات محوری در اندیشه این فیلسوفان را به درستی آموختهایم؟ مسلما نمیتوان محتوای واحدی برای تمامی تفکر این دوره در نظر گرفت اما میتوان به خوبی مختصات و فرم اندیشه ورزی هم عصران کانت را ترسیم کرد.
*@روشنگری؛مسأله روز در مورد اهمیت دوره روشنگری در تاریخ فکری غرب میتوان تنها به این امر اشاره کرد که متفکران و فیلسوفان قرن بیستم عمدتا خود را یا هوادار مضامین و آرمانهای آن(اگرچه نه به طور همه جانبه)معرفی میکنند و خواهان بسط دادن آن و جبران نقصهای آن هستند یا خود را ناقد سرسخت آن میدانند.
کانت در مقابل عصر خود که خودش هم جزئی از آن فرایند است، میپرسد اکنون چه واقعهای در حال وقوع است و این«اکنون»چیست که ما خود را در آن مییابیم؟چه چیز در حال حاضر هست که اکنون برای تأمل فلسفی تولید معنا میکند؟ @روشنی برای اندیشه و زندگی اما محتوای کلی اندیشه و فرم تأملپردازی روشنگران را در چه چیزی میتوان سراغ گرفت؟همانگونه که آیزایا برلین اشاره کرده،روشنگری را نمیتوان جنبشی همگون دانست که همه فعالان آن کموبیش به یک چیز معتقد باشند؛مثلا در مورد انسان،هیچ اتفاق نظری مبنی بر اینکه طبیعتی (به تصویر صفحه مراجعه شود) (به تصویر صفحه مراجعه شود) خوب یا بد دارد نبود."