خلاصه ماشینی:
"طبق دیدگاه لاکانی،بدل شدن به انسان متمدن و بالغ،ضمن از دست دادن حس یکی بودگی با مادر در این سن صورت میگیرد؛درست زمانی که کودک تنها ابژهء مرتفعکنندهء نیاز را میشناسد.
نوبادی طبق تصمیم شورایی در گورستان و با حضور مردگان چند صد ساله،تحت سرپرستی زوجی به نام اوونز قرار میگیرد که در زمان حیات،شانس بچهدار شدن نداشتهاند.
تنها یکی از شخصیتهای گورستان به نام سایلی امکان سرزدن به دنیای زندهها را دارد؛شاید نمادی از یک خونآشام که وظیفهء تهیهء غذا و مایحتاج نوبادی را به عهده گرفته است.
نوبادی با حامیاشد(سایلی)انس میگیرد و در واقع بیش از آنکه پدر و مادر قراردادی او را در طول قصه ببینیم،سایلس است که نوبادی را از حمایت معنوی خود بهرهمند میکند.
یکی دیگر از ویژگیهای مهم رمان،ارائهء تصویری تازه از زندگیهای تمام شده است و در نهایت هرکس با آخرین هویت کسوتی و آیینیاش در خاطرهء گورستان باقی میماند."