چکیده:
در جامعه عرب مقارن ظهور اسلام، تشکیل شدن قبایل و طوایف از نسل دودمان
پدری سبب شده بود تا از اصطلاحات متفاوتی برای نامیدن افراد استفاده شود. علاوه بر
اعضای اصلی طوایف، حلیف، جار و مولی کسانی بودند که از امتیازات عضویت در
قبیله و حمایت آن بهرهمند بودند. هرچند ارتباط جار با طایفه همیشگی نبود، اما مولی و
حلیف پیوند نزدیکتری با آن داشتند و بدان سبب نقش سیاسی و اجتماعی بیشتری
داشتند. این نظر وجود دارد که ارتباط آنان با طوایف از طریق ازدواج و یا دودمان مادری
بود.
خلاصه ماشینی:
"هرچند ابنسعد و دیگر نویسندگان عرب، زندگینامه بسیاری از صحابه پیامبر(ص) را تألیف کردهاند که مراتب اجتماعی آنان بسیار متفاوت بود و از متنفذترین مردمان تا بردگان را در برگرفته و شامل موالی و حلفا نیز میشد، اما درباره جار شرح اندکی آمده است.
از اینرو میتوان نتیجه گرفت که موالی کسانی بودند که از بندگی آزاد شده و پیوند نزدیکی با صاحبان خود داشتند و تعداد آنان نسبت به کل جمعیت اندک بود و شاید نقش چندان مهمی در اوضاع سیاسی و اجتماعی نداشتند.
(36) وجود فرصتی برای برگزیده شدن به فرماندهی نظامی تنها مختص به جامعه اسلامی نبود، بلکه در میان جامعه غیرمسلمان مکه، دستکم یک نمونه آن وجود داشت که ابنهشام ضمن واقعه ذیل به آن اشاره میکند: «درست پیش از آغاز جنگ بدر، اخنسبن شریق، حلیف بنیزهره از قریش، به مردم اصرار کرد که باید از جنگ با پیامبر(ص) دست بردارند و به مکه بازگردند.
نتیجه واحد اصلی زندگی اجتماعی ـ سیاسی در میان اعراب بدوی و همچنین اعراب حضری ممکن است از نظر اندازه کوچک باشد ـ اگر چه من امیدوارم در مقاله بعدی به تفصیل به بررسی این مسأله بپردازم ـ اما طرح چند نمونه در اینجا مطلوب و ضروری به نظر میرسد: «در چهارمین ماه سال ششم هجرت، پیامبر(ص) به محمدبن مسلمه دستور داد فرماندهی یک گروه شانزده نفری از مؤمنان را در حمله به طایفه بنیعامر از قبیله ثعلبه در منطقه ذوقصه ـ چهارده مایلی مدینه ـ به عهده بگیرد."