چکیده:
چکیدهفیلسوفانی چون فارابی، ابنسینا، صدرالمتألهین سعی کردهاند که در اثبات وجود خدا برهانی ناب بیابند که بر مخلوق تکیه نکرده باشد؛ در این میان علامة طباطبایی(ره) برهانی از ایندست بر وجود خدا اقامه کرده است که نهتنها در روند استدلال از وجود خلق بهره نگرفته است، بلکه بر هیچ نظریهای مبتنی نیست. از همینرو، برهان علامه اولین مسئله در فلسفه قلمداد میشود که تنها بر طبیعت عقل محض تکیه کرده است؛ یعنی مقدمات آن تنها اولیات محض هستند. این برهان بر نظریة خاصی در باب نفس الامر و نظریة خاصی در باب مطابقت استوار نیست.
خلاصه ماشینی:
"اگر او بتواند این مدعا را نفی کند، در اینصورت او اثبات کرده است که برهان علامه در صورت تمامیت اولین مسئله عقلی مبتنی بر بدیهیات اولیه نیست، ولی همانطور که مشاهده میشود برهان علامه در بازسازی اول از (2) تا (5) و در بازسازی دوم از (1) تا (8) و در تقریر اخیر از از (1) تا (4) هیچکدام بر نظریهای استوار نیست.
(همان، ص15) حال، اشکال ناقد محترم این است که بهازای هر جهان ممکنی w تنها یک موجود وجود داشته باشد و موجود جهان اول با موجود جهان دوم و سوم و تا بینهایت متفاوت باشد، در اینصورت نفی سفسطه شده است، اما اثبات نمیشود که حتی یکی از آنها موجود ضروری باشند.
حال، این واقعیت اگر واقعیت امکانی باشد در کنار آن میتوان جهانی را تصور کرد که در آن واقعیت امکانی معدوم باشد، در این جهان ممکن مفروض که خالی از واقعیتهای امکانی است، برهان علامه الزام میکند که واقعیتی هست، بنابراین، چنین واقعیتی حتما واجبالوجود است، زیرا فرض این است که به جهان ممکنی نظر داریم که از هستیهای امکانی خالی است.
ولی در تقریری که ما از برهان ارائه کردیم، نشان داده شدکه واقعیتی که اثبات شده ضرورت ازلی دارد زیرا با نفی واقعیت واقعیتی اثبات میشود که از دو حال خارج نیست که یا آن واقعیت واجبالوجود است یا آن واقعیت ممکن است و به همین دلیل میتوان جهان ممکن دیگری تصور کرد که این ممکنی در آن وجود نداشته باشد و این جهان ممکن در عین حال که از ممکن خالی است از وجود و واقعیت خالی نیست؛ بنابراین واقعیت ضروری الوجود به قول مطلق بدون هیچ قید و شرطی اثبات میشود."