خلاصه ماشینی:
"(8) با آن که علم کلام متکفل تبیین مسایلی چون چیستی، ضرورت و مبانی دین است (و تا وقتی که اصول و ریشههای اعتقادی فرد و جامعه از سلامت و قوام لازم برخوردار نباشد، فروع دین چندان اثربخش نخواهد بود و حتی ممکن است به خاطر تعصبات کور ناشی از سطحینگری، دارای عوارض منفی نیز باشد)، اما هندسه علوم حوزوی در طول چند سده اخیر، بر خلاف صدر اسلام و نخستین سدههای عصر غیبت، به گونهای درآمده که فرع در جای اصل نشسته و اصل به حاشیه رانده شده است!
علم کلام هم دچار رکود شده باشد؛ علاوه بر تداوم و استمرار رکود دانش کلام، بعد کلامی حوزه و حوزویان نیز امکان و فرصتی برای رشد و تعالی نخواهد یافت؛ به عبارت دیگر، با توجه به این نکات که: ماهیت همه علوم بشری، ازجمله کلام، ماهیتی متکامل است نه کامل، و رشد معرفتی فرهیختگان نیز تابعی از متغیر رشد علوم است، به راحتی میتوان استنتاج کرد که کمتوجهی به کلام، نقشی مستقیم در رکود فضای کلامی حوزه و حوزویان داشته است؛ لذا جا به جایی ناخواسته و تدریجی جایگاه کلام و فقه در هندسه علوم دینی صدر اسلام و نخستین سدههای عصر غیبت، در مقاطعی از تاریخ حوزهها، سبب شد تا: فرآوردههای حوزههای دین ـ که عمدتا فقها یا فقهپژوهان بودند ـ چندان دستی در معارف و عقاید دینی نداشته باشند و نهایت آن که در سطح «شرح باب حادیعشر» و یا «کشف المراد» مطالبی را خوانده و یا شنیده باشند."