خلاصه ماشینی:
"آیینه شکسته، چشم بسته است پیوند گسسته، دست خسته است تصویر، نشسته در تب سنگ بر چهره کشیده، خط آژنگ پروانه روشن صدا، نیست در باغ، پرندهای رها نیست دروازه شهر، باز، دیوار خمیازه کوچه، سرد، بیمار هر صبح، هوا گرفته از میغ هر شام، سرود دشنه و تیغ هر سوی، عبور گزمه باد برخاک چکیده، خون فریاد آواز سکوت خیزد از برگ پیچیده به باغ، پیچک مرگ غوغای جنایت و جنازه است هر لحظه، خطی ز خون تازه است با چشم، سفر کنید در خاک از ذهن، گذر کنید بیباک پیچیده ز درد، مام کابل بنشسته هرات، در غم گل این معنی دوستی است باشرق همخوابگی درخت با برق برخیز، زباغ سنگ، تاگور!"