چکیده:
اسلام،آخرین دین الهی و راه نجات بشریت،بر عدالت تاکید بسیار داشته و آن را از زوایای مختلف تعریف و تبیین کرده است که متأسفانه به دلیل کمتوجهی شماری از اندیشمندان گاه از این مفهوم سوء برداشتهایی شده است،بهطوری که در مواقع و برهههایی از تاریخ چیزی جز نام آن باقی نمانده است. مسئلهای که برای دوستداران دانش در این عرصه پیش میآید،شناخت حقیقت عدالت و پذیرش یکی از تعاریف متفاوت آن به عنوان جهانبینی خود بوده است. این مقاله در پی فهم این موضوع است که آیا عدالت اسلامی از لحاظ مفهومی با تعاریفی که از عدالت که توسط اندیشمندان غیردینی به ویژه غربی ارائه شده،قابل انطباق است و یا اینکه اساسا مفهومی متفاوت را بیان میکند؟ فرضیه این مقاله این است که بسیاری از اندیشمندان مذکور در تعریف و تفسیر مفهوم عدالت تا حد بسیار زیادی راه صحیح را پیمودهاند.اما ایرادی که به آنها وارد است،این است که تنها به یک بعد از حقیقتی چندبعدی پرداخته و دیگر ابعداد و ارکان آن را مورد توجه قرار ندادهاند؛درحالیکه اسلام با نگرشی جامع به این موضوع پرداخته و عدالت را از زوایای مختلف مورد بحث قرار داده است،بهگونهای که در جامعهء اسلامی حقی از کسی ضایع نشود.در این راستا مقالهء حاضر با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و تطبیقی و با بهرهمندی از ابزار کتابخانهای ابتدا سیر تطور عدالت در غرب و اسلام را متعدد و متنوعی بهره جسته است که از مهمترین آنها میتوان به منابع دستهء اولی چون قرآن کریم،نهج البلاغه،آثار افلاطون،شهید مطهری و...اشاره کرد.
خلاصه ماشینی:
"البته در اینجا منظور فارابی از تفاوت در سرشت،تفاوت در استعدادهای افراد جامعه است؛به این معنا که اولا،سبب پیدایش اجتماعات،تفاوت استعدادهای انسانی و نیاز انسان به تقسیم کار است و ثانیا،حال که هرکسی دارای استعداد خاصی است،پس هرکس باید به دنبال انجام کار معینی برود و اگر شخصی به دنبال استعدادهایش نرود،به آدم بیکارهای بدل میشود که نفعی برای جامعه ندارد (توانایانفر،95317ص 72).
در واقع،هرکس به اندازه تواناییاش کار میکند و به اندازه کارش دستمزد میگیرد که اگر چنین نشود،طبقه ثروتمندی شکل خواهد گرفت که در بین خود به صورت ضمنی توافق میکند که یکدیگر را استثمار نکند و این باعث میشود که آنها دست به استثمار دیگر طبقات جامعه بزنند و این همان عدل قراردادی است که فارابی آن را نمیپذیرد (توانایانفر،9531،ص 66).
شاید بتوان عدالت امام(ع)را منصفانه رفتار کردن با مردم نامید؛به این معنا که با افراد سالم و دارای استعداد از روی استحقاق برخورد میکند و با افراد ضعیف و ناتوان از روی توزیع و در کنار تمامی این موارد شرایط رشد و ارتقاء اجتماعی مردم از جمله آموزش را برای همه به صورت یکسان و برابر فراهم میآورد؛ایشان در این مورد میفرمایند: «انصاف را رعایت کن که اگر چنین نکنی،ستم روا داشتهای و کسی که به بندگان خدا ستم روا دارد،خدا به جای بندگانش دشمن او خواهد بود که خدا دعای ستمدیدگان را میشنود و در کمین ستمکاران است»(دشتی، 3831،ص 504).
باید به این نکته توجه کرد که از آنجا که در مدینه فاضله فارابی عدالت برقرار میشود،طبقه بیش از حد ثروتمند به وجود نمیآید و همانگونه که گفته شد،فارابی از مالکیت اشتراکی سخنی به میان نمیآورد؛زیرا اسلام برای فرد اصالت قائل است و او را مستحیل در جامعه نمیداند."