خلاصه ماشینی:
"زیرا کربن کلا موضعی دارد که تصور میکند که فلسفههای مادی مسلک غربی و گرایشهای تند غربی زندگی را برای انسان دشوار کرده اند و آنرا از ریشههای روحیاش جدا ساختهاند و لذا در جستجوی خود به دنبال این است که آیا در شرق راهی هست که بتوان پیدا کرد و چون علامه طباطبایی چهرهای روحانی و معنوی و بسیار بسیار اصیلی است، سعی میکند این را نزد او بیابد.
در همین زمان است که با علامه طباطبایی آشنا و این جلسات تشکیل میشود که برای هر دوی آنها می تواست مفید باشد،چون اصلا صحبت از تبلیغ ادیان نبود،بلکه بحث این بود که اساس اعتقادات و ریشههای عرفانی اعتقادات چه در نزد شیخ اشراق چه در رساله های تمثیلی ابن سینا یکی بود.
شما به علاقه کربن به تفکر اشراقی اشاره کردید، پس چرا به سراغ علامه میرود،میدانیم که علامه نماینده اشراقیان نیست؟ باید وضع اروپا را در نظر گرفت در جهان غرب رسما اعلام میکردند-و این البته تاکنون نیز ادامه دارد-که فلسفههای اسلامی با ابن رشد خاتمه یافته است.
نگاه شخصی شما به عنوان یک استاد فلسفه که سالها به تدریس فلسفه اشتغال داشتهاید و دانشجویان بسیاری را پرورش دادید و در این جلسات نیز حضور داشتید به این گفتگوها به عنوان الگویی برای گفتگو میان یک فیلسوف غربی و یک حکیم شرقی چیست؟ چرا این الگو نتوانست در کشور ما ادامه یابد؟ انجمن فلسفه ایران که کربن نیز از بنیانگذاران آن بود،بنا بود که مرکزی باشد که در آن متفکران غربی به خصوص آنها که گرایش باطنی دارند،با متفکران سنتی ایرانی محاوره داشته باشند."