چکیده:
زمینه گرایی معرفتی دیدگاهی جدید در معرفت شناسی است که انگیزه ظهور آن، تلاش برای حل مسئله شک گرایی بوده است. این دیدگاه، اگر چه در حوزه معرفت شناسی ظهور کرده و ادعای حل یکی از قدیمی ترین مسائل آن را دارد، در واقع آموزه ای سمانتیکی است. زمینه گرایی معرفتی دیدگاهی درباره شروط صدق جملات معرفتی است؛ جملاتی مانند «S می داند که P» و «S نمی داند که P». این دیدگاه، به نوعی چرخش زبانی در معرفت شناسی است. زمینه گرا قصد دارد با استفاده از معنا و سمانتیک جملات معرفتی، مسائل معرفت شناسی را حل کند. در این مقاله، یکی از مبانی سمانتیکی زمینه گرایی - یعنی استاندارد معرفتی به عنوان مولفه بیان نشده- را بررسی خواهیم کرد و نشان خواهیم داد که ادعای سمانتیکی آن ها، در بهترین حالت محل مناقشه خواهد بود.
خلاصه ماشینی:
"اما سؤال این است چگونه استانداردهای لازم برای معرفت در یک زمینه، موجب میشوند محتوای سمانتیکی جملة معرفتی در آن زمینه تعیین شود؟ پاسخ زمینهگرا به این سؤال، مبنای سمانتیکی این آموزه را مشخص میکند.
بنابراین بر طبق سمانتیک صوری میتوان گفت: زمینهگرایان ادعا دارند شروط صدق جملات معرفتی، به صورت زیر است: " Sمیداند که P" صادق است، اگر و تنها اگر S رابطة دانستن را با P و استاندارد معرفتی D داشته باشد.
حال سؤال این است: چرا در تحلیل جملات معرفتی (مانند " Sمیداند که P")، ما باید یک مؤلفة بیان نشده را فرض کنیم که در سمانتیک این جملات تأثیر دارد؟ تا کنون، زمینهگرایان پاسخی به این سؤال ندادهاند و البته آنها مبنای سمانتیکی آموزة خود را به طور دقیق معرفی نکردهاند.
اگر ادعای زمینهگرا این باشد که «دانستن»، یک واژة خاص در زبان است که خصوصیات حساس به زمینه دارد؛ اما شباهتی به دیگر واژگان حساس به زمینه ندارد، بحثی با زمینهگرا نیست؛ چون هر کسی میتواند چنین ادعایی برای هر واژة زبانی داشته باشد، بدون آنکه مبنای سمانتیکی مناسبی ارائه دهد.
حال چرا همین تمایز را دربارة جملات معرفتی به کار نبریم؟ چرا نگوییم جملات معرفتی، سمانتیک مستقل از زمینه دارند و استاندارد معرفتی، نقش پراگماتیکی دارد؟ به عبارت دیگر، معتقد باشیم که جملات معرفتی، سمانتیک کاملی دارند و واژة «دانستن» نیز دو موضعی است، اما استاندارد معرفتی، تنها در پراگماتیک این جملات نقش دارد و به معنای گوینده مربوط است، نه به معنای جمله."