خلاصه ماشینی:
"نویسنده دو پیش فهم را برای درک چگونگی ظهور این امر لازم دانسته است؛نخست به علت مواد محدود مجموعههای اخبار و حدیث که به گونه فزایندهای خارج از دسترس بودند،مجموعهها در روش و محتوا نسبتا همگن بودند و مورد دوم آنکه تمامی مورخان دوره اولیه صرفا به گردآوری نپرداختند،بلکه در عین ثبت و نقل دادهها،به بازآفرینی آنها نیز توجه نشان دادند.
نویسنده در ادامه با نشان دادن «تأثیرات»تاریخنگاری بیزانسی و یونانی،به وجود و حضور تفکر تاریخی در میان مسلمانان اولیه اذعان کرده و خاطرنشان میسازد که زیستنگاری نبوی اولیه و نامنگاری آغازین،بیشتر مرتبط با دانش ثبت راویان حدیث و متأثر از مدلی درونی بودهاند،به این صورت که متون زیستنگاری،در ارتباطی صریح با ظهور فردیت اواخر قرن دوم و قرن سوم پدید آمد که با محوریت«فرد»(پیامبر)،وابستگی قبیلهای را تحت تأثیر اسکانسازی،شهرنشینی و همانندسازی قرار دادند و در سوی دیگر پیدایش نامنگاری،مرهون مقدار گستردهای از تخصصی شدن و آگاهی جمعی فزاینده همان دوره بود که راویان حدیث در این میان،نقش رهبری را به صورت نسبی ایفا مینمودند.
نویسنده در این فصل به تعریف و توصیف این مقولات به عنوان سه مسیر اصلی ساماندهی روایت تاریخی و اصطلاحات مرتبط با آن پرداخته است،مؤلف در آغاز فصل با تأثیر از واژگان فنی خود سنت(اخبار،مورخ،سیره)تاریخنگاری را با این عبارات تعریف کرده است:نمایش ادبی گذشته به صورت ضمنی یا صریح در قالب زماننگاری.
نویسنده در آغاز فصل با تأکید بر انعکاس ارزشهای فرهنگی در تاریخنگاری،«سیرهنگاری»را محصول اجتماعی میداند که فرد را در مرکز خود قرار میداد،همچنان که از سویی دیگر التزام مسلمانان به تاریخ صدر اسلام در واقع به مثابه تلاشی برای ارائه هویتی اسلامی بود."