چکیده:
در این مقاله در پی ارائه تعریفی از دو مفهوم «فراساختنی بودگی» و «انگارپذیربودگی» هستیم. نخست حداقل های لازم برای یک تعریف از فراساختنی بودگی را بیان می کنیم و با اتخاذ دو پیش فرض، نگره خود از فراساختنی بودگی را مطرح خواهیم کرد. در این مرحله دو راهبرد برای ترسیم تمایز میان دو فرایند «فراسازی» و «انگارش» طرح می کنیم، با واکاوی آن دو راهبرد تعریف های ایجابی از مفهوم های فراساختنی بودگی و انگارپذیربودگی ارائه خواهیم کرد، سعی می کنیم با برشمردن محدودیت های فراساختنی بودگی، دو رویکرد «وسیع» و «باریک» به آن را بررسی، و تعریفی سلبی از فراساختنی بودگی و انگارپذیربودگی ارائه کنیم. درنهایت ماحصل دو تعریف ایجابی و سلبی را در یک تعریف خلاصه می کنیم. مقاله را با بررسی میزان تامین حداقل های لازم برای یک تعریف از فراساختنی بودگی توسط نگره ما به پایان می بریم.
In this article، a new definition of two concepts، i.e. Conceivability and Imaginability، is presented. First، the desiderata of a definition of Conceivability are given and by choosing two presuppositions، a theory about Conceivability is suggested. In this step، two strategies for the distinction between the process of Conceiving and Imagining is introduced and after scrutiny about these two strategies، positive definitions of the concepts Conceivability and Imaginability are presented. Second، by perusing the restrictions of Conceivability and by mentioning wide and narrow approaches، a negative definition of these concepts is given. Then، these two definitions are epitomized into one definition. After all، the article is ended by evaluating the capability of our theory about satisfying the desiderata.
خلاصه ماشینی:
" ﻧﻘﺪ دﻳﮕﺮی ﻛﻪ ﻣﻲﺗﻮان ﻣﻄﺮح ﻛﺮد اﻳـﻦ اﺳـﺖ ﻛـﻪ، ﺑـﻪ ﻟﺤـﺎظ ﺷـﻬﻮدی، ﻣﺠﻤﻮﻋـﻪ اﻣـﻮر اﻧﮕﺎرﭘﺬﻳﺮ زﻳﺮﻣﺠﻤﻮﻋﺔ اﻣﻮر ﻓﺮاﺳﺎﺧﺘﻨﻲاﻧﺪ، ﻳﻌﻨﻲ ﻧﺴﺒﺖ ﻣﻴﺎن آنﻫﺎ ﻧﺴﺒﺖ ﻋﺎم و ﺧـﺎص ﻣﻄﻠـﻖ اﺳﺖ در ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ در اﻳﻦ راﻫﺒﺮد ﭼﻨﻴﻦ ﻧﺴﺒﺘﻲ رﻋﺎﻳﺖ ﻧﻤﻲﺷﻮد؛ زﻳﺮا از ﻳﻚ ﻃﺮف ﺑﺴـﻴﺎری از ﮔﺰارهﻫﺎ وﺟﻮد دارﻧﺪ ﻛﻪ ﻣﺎ آنﻫﺎ را ﻣﻲﻓﻬﻤﻴﻢ و ﺑﻪ آنﻫﺎ ﺑﺎور ﻧﺪارﻳﻢ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﻛﻪ ﺗﻮاﻧﺎﻳﻲ ﺑـﺎور ﻣﺎ ﻗﺎدر ﻧﻴﺴﺖ آن وﺿﻌﻴﺖ ﻳﺎ ﮔﺰاره را ﺑﺎزﺗﻮﻟﻴﺪ ﻛﻨﺪ و از ﻃـﺮف دﻳﮕـﺮ، ﺑﺮﺧـﻲ از وﺿـﻌﻴﺖﻫـﺎ (ﮔﺰارهﻫﺎ) را ﻣﻲﺗﻮان ﻳﺎﻓﺖ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺑﻪ آنﻫﺎ ﺑﺎور دارﻳﻢ اﻣﺎ آنﻫﺎ را ﻧﻤﻲﻓﻬﻤﻴﻢ.
ﭘﻴﺶ از آنﻛﻪ ﺑﻪ ﺗﺒﻴﻴﻦ اﻳﻦ راﻫﺒﺮد ﺑﭙﺮدازﻳﻢ و از ﻃﺮﻳﻖ آن ﺑﻪ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣـﻮرد ﻧﻈـﺮ ﺧـﻮد از ﻓﺮاﺳﺎزی و اﻧﮕﺎرش دﺳﺖ ﻳﺎﺑﻴﻢ، ﻻزم اﺳﺖ ﻗﺪری در ﺑﺎب روانﺷﻨﺎﺳﻲ دو ﻓﺮاﻳﻨﺪ ﻓﺮاﺳﺎزی و اﻧﮕﺎرش و ﻧﺤﻮة ﺗﺸﻜﻴﻞ ﺗﺼﻮﻳﺮﻫﺎی ذﻫﻨﻲ از ﻣﻨﻈﺮ روانﺷﻨﺎﺳﻲ ﺷـﻨﺎﺧﺘﻲ و ﻗـﺪری در ﺑـﺎب ﻣﻔﻬﻮمﻫﺎ و دﺳﺖﻛﺎری در آنﻫﺎ ﻣﻄﺎﻟﺒﻲ را ﺑﻴﺎن ﻛﻨﻴﻢ.
4 ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻓﺮاﺳﺎزی و اﻧﮕﺎرش؛ ادﻏﺎم دو ﺗﻌﺮﻳﻒ اﻳﺠﺎﺑﻲ و ﺳﻠﺒﻲ اﻣﺮ (وﺿﻌﻴﺖ، ﮔﺰاره، ﺷﻲء، و …) ﻣﻮرد ﻧﻈﺮ μﻳﻚ اﻣﺮ ﻓﺮاﺳﺎﺧﺘﻲ اﺳﺖ اﮔﺮ و ﺗﻨﻬﺎ اﮔﺮ ﻣﺎ ﺑﺘﻮاﻧﻴﻢ از ﺧﻮد μﻳﺎ اﺟﺰای آن، ﺑﺎ ﻳﺎ ﺑﺪون ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ دﺳﺖﻛـﺎری در ﻣﻔﻬـﻮم، ﻣﻔﻬـﻮﻣﻲ در ذﻫﻦ ﺧﻮد ﺑﺴﺎزﻳﻢ و اﻳﻦ ﻣﻔﻬﻮمﻫﺎ دو اﺻﻞ ﻋﺪم وﺟـﻮد ﺗﻨـﺎﻗﺾ، و ﻋـﺪم ﻧﻔـﻲ ﺿـﺮورت را ﻧﻘﺾ ﻧﻜﻨﻨﺪ.
اﻣﺮ (وﺿﻌﻴﺖ، ﮔﺰاره، ﺷﻲء، و …) ﻣﻮرد ﻧﻈﺮ μﻳﻚ اﻣﺮ اﻧﮕﺎرﭘﺬﻳﺮ اﺳـﺖ اﮔـﺮ و ﺗﻨﻬـﺎ اﮔﺮ ﻣﺎ ﺑﺘﻮاﻧﻴﻢ از ﺧﻮد μﻳﺎ اﺟﺰای آن، ﺑﺪون ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ دﺳﺖﻛﺎری در ﻣﻔﻬـﻮم، ﻣﻔﻬـﻮﻣﻲ در ذﻫﻦ ﺧﻮد ﺑﺴﺎزﻳﻢ و اﻳﻦ ﻣﻔﻬﻮمﻫﺎ دو اﺻﻞ ﻋﺪم وﺟـﻮد ﺗﻨـﺎﻗﺾ و ﻋـﺪم ﻧﻔـﻲ ﺿـﺮورت را ﻧﻘﺾ ﻧﻜﻨﻨﺪ."