چکیده:
یا«وجود خارجی»میداند.». این مقاله با نقل قطعهای از کتاب کشف الحقایق،که با موضوع مقاله ارتباط دارد،پایان میپذیرد. شیخ عزیز الدین نسفی،دانشمند قرن هفتم هجری قمری،از متفکران مستقلی است که انواع مختلف«وحدت وجود»را،به صورتی نظاممند،از یکدیگر متمایز ساخت؛حال آنکه یکی از این انواع دقیقا موافق مکتب وحدت وجود ابن عربی نیست. هدف از این مقاله معرفی آراء شیخ عزیز الدین نسفی است دربارهء هر دو مکتب«اصالت وجود»و«اصالت ماهیت».به این منظور،نویسندهء دانشمند دربارهء شش سالک بینام و نشان کتاب التنزیل و نیز سه طایفهای سخن میگوید که نسفی در کتاب کشف الحقایق خود نظرات آنها را نقل کرده است.همچنین به نظرات نسفی دربارهء عوالم سهگانهء کائنات،چنانکه در کتاب الانسان الکامل وی آمده است،اشاره میکند و میگوید:«نسفی عالم جبروت را عالم قوه و ذات«ماهیت، ذات)و عوالم ملکوت و ملک،یعنی عوالم معقول و محسوس را همان«عالم وجود»
خلاصه ماشینی:
"عزیز نسفی و حبث ماهیت و وجود1 هرمان لندولت2 ترجمهء حسن لاهوتی دانشگاه آزاد اسلامی،واحد مشهد چکیده شیخ عزیز الدین نسفی،دانشمند قرن هفتم هجری قمری،از متفکران مستقلی است که انواع مختلف«وحدت وجود»را،به صورتی نظاممند،از یکدیگر متمایز ساخت؛حال آنکه یکی از این انواع دقیقا موافق مکتب وحدت وجود ابن عربی نیست.
2 مقالهء حاضر مستقیما نه بر سهروردی نظر دارد و نه بر ملا صدرا؛بل که به دنبال آنست که نظیر همین بحث را دربارهء متفکر مبتکر دیگری مطرح سازد که در قرن 31/7 در ماوراء النهر و ایران میزیسته و در این اواخر به نام یکی از نمایندگان خاص«فسلفهء اصالت ماهیت»مورد توجه قرار گرفته است3و عزیز نسفی نام دارد.
طایفهء اول شامل اهل سنت و اقل شیعه و طایفه دوم شامل فلاسفهء سنتی(یعنی پیروان ابن سینا)و اهل تناسخ است؛اما دو گروه متعلق به طایفهء سوم ظاهرا با دون نوع از اهل تصوف موافق میآید که شاید همان دو نوعی باشند که نویسندهای بسیار متأخر آنها را سخت از یکدیگر جدا ساخته و پروفسور ایزوتسو در آنباره به مطالعه پرداخته1و آنها را صوفیان غافل (ignorant) و صوفیان بزرگ (geat) ،از زمرهء آن صوفیانی خوانده است که هم به وحدت وجود و هم به اتحاد موجودات قائلند.
1این کتاب،مانند اکثر آثار نسفی،به شیوهء آموزشی ترتیب یافته است که مراتب مختلف ادراک،از علم ظاهر تا علم باطن را در برمیگیرد؛و شایان ذکر آنکه،مطالب مورد بحث قائل به«اصالت ماهیت»را در رسالههای 11،21،31 موافق تقریرهای 3،4،5،که همهء اینها بخش مربوط به «مجلد دوم»مجموعه رسائل اصلی را به وجود آورده است،میتوان دید."