خلاصه ماشینی:
"مطلع الفجر(شعر) شب بوی خون را تا سحر آواز دادند مرغان وحشی در فضا پرواز دادند شب دشنهها در قلب لاله آرمیدند شب بود و شب طوفان وحشت آفریدند شب شحنهها در عرصه یکهتاز بودند خفاشهای خوف در پرواز بودند شب بیشهها خالی شد از فریاد شیران دیوارها گلرنگ شد از تیرباران شب صحنه را رقاصها تاراج بردند خون بهاران را شبانه باج بردند شب دیو برچهره سپیده خط میانداخت در رهگذار هر ستاره دام میساخت شب جغد برجان عزیزان نیش میزد شب دشنه بر روح سواران نیش میزد شب جاده از تکبیر سرداران قرق بود از برق شمشیر فلق میدان قرق بود شب بر نشیب فاجعه خون نقش میبست در اضطراب شب سترون بود هر دشت شب سایهها بر راهها آوار بودند مردان همخون صف به صف پر«دار»بودند شب مرگ خونین سوی جنگل راه میبرد باغ تفاهم در هجوم خصم میمرد ...."