خلاصه ماشینی:
"خودت چه تعریفی از امیر علی داری؟ اتفاقا امسال که از طرف دپارتمان Art in Context دانشگاه برلین دعوت شده بودم،آنها هم سؤال کردند:چهطور این کارها را موازی با هم پیشمیبری؟انگار که این همه مشغله خیلی خوب هم نیست؛چون سبب شده مورد انتقاد باشم که: چرا از این شاخه به آن شاخه میپری؟!من یک آدم بین رشتهای هستم؛یعنی نوک مدادم را برای یک کار مشخص تیز نکردهام.
این حرفها و این روحیات و هدفها من را به یاد شرف جهان و گالریاش میاندازد؛چرا برای پیشبرد این دغدغهها با آدمهایی مثل او اجماع نمیکنی؟ ما همکاریهای زیادی در این سالها با نگارخانه طراحان داشتهایم-از معدود گالریهای باسابقه است که در زمینهء هنرهای جدید کارکرده و اتفاقات و جریانات زیادی را مدیون آنها نستیم-اما،از جهتگیری کنونی گالری زیاد سر درنمیآورم؛مثلا اگر من نوعی-دانشجوی مشتاق سال اولی دوازده سال پیش-الآن از در این گالری یا خیلی از گالریهای دیگر وارد شود،احتمالا جواب سربالا و سرسنگین میشنود؛ چون رویهء حرفهای گالریداری ترجیحش بر این شده که با هنرمندان ثابت و تضمینشدهتری کار کنند؛و این،جا را برای جوانترها تنگ میکند.
هیچوقت فکر کردهای که وقتی آدمی مثل تو هنر را اینچنین در حد استفاده از media ساده تعریف میکند و بهکار میبندد،در آینده نوعی سهلانگاری را در جوانها رواج میدهد که بحران آینده خواهد بود؟ مطمئنی رواج این غلطخوانی کار من بوده و به سیاست دولت و موزه معاصر وقت ربطی نداشته؟ بالاخره تو هم سهمی در رواج این عادت فرهنگی غلط داشتهای؟ نه،من نمیخواستم این عادت سهل رواج پیدا کند،ولی مثل اینکه متأسفانه این اتفاق بد در حال وقوع است."