چکیده:
چکیده:حدیث، به عنوان دومین منبع تشریع از جایگاه و اعتبار ویژهای در دین اسلام برخوردار است. آنچه در قرار گرفتن حدیث در این جایگاه و اعتباربخشی به آن، نقش اساسی ایفا میکند، فهم درست حدیث است؛ چرا که فهم نادرست از حدیث، نه تنها جایگاه آن را زیر سؤال میبرد، بلکه چهره دین را مشوش ساخته و از اعتبار آن میکاهد. علوم مختلفی در فهم حدیث دخیلاند. یکی از علومی که به فهم درست حدیث کمک شایانی میکند، سبب ورود حدیث است. سبب ورود حدیث انواع مختلفی دارد که از نظر اعتبار با یکدیگر متفاوتاند و از طرفی دیگر، با معایب وآفتهایی نیز رو به رو است که چنانچه به آنها توجه نشود و در بهره برداری از آن مورد توجه قرار نگیرند، نه تنها کارآیی لازم را برای کمک به فهم حدیث از دست خواهد داد، بلکه فهم حدیث را پیچیدهتر هم میکند. در این مقاله سعی بر آن است که ضمن بررسی انوع سبب ورود حدیث از جهات مختلف، به میزان اعتبار آنها به عنوان یک راهبرد در بهرهگیری از سبب ورود برای فهم حدیث و نیز معایب و آفتهایی که سبب ورود با آنها رو به رو است، پرداخته شود.
خلاصه ماشینی:
"این سؤالات دو صورت داشت؛ در صورت اول پیامبر از مردم سؤالاتی را میپرسید و سپس خود آن حضرت به آنها پاسخ میداد و در صورت دوم، مردم از رسول خدا سؤالاتی میپرسیدند و ایشان هم جواب میداد هر دو صورت این سؤالات، سبب ورود حدیث یا احادیثی به حوزه تشریع است.
امتیاز این نوع نقل آن است که به راحتی میتوان از سبب ورود منقول در حدیث، برای فهم درست از آن حدیث بهره برد و از هر گونه سوء برداشت، جلوگیری شود؛ مانند: ابو عبدالله علیه السلام گوید: مردی به پیامبر گفت: ای رسول خدا، چیزی به من یاد بده که اگر آن را انجام دهم، هم خدا و هم مردم مرا دوست بدارند.
در میان معاصرین هم دکتر محمد ابو شهبه آن را نپذیرفته و ضمن رد آن میگوید:«حق آن است که مراد از سبب ورود، آن چیزی است که پیامبر به خاطر آن حدیث را فرموده است، اما بعد از پیامبر چنانچه صحابی حدیثی را بیان کند تا برای مناسبتی از مناسبات به آن استدلال نماید، این، سبب ورود نامیده نمیشود؛ بلکه به آن«سبب ذکر» گفته میشود».
بنا بر این، نمیتوان به هر نوع سبب ورودی اعتماد نمود؛ بلکه از آنجا که سبب ورود جنبه روایی دارد و از این نظر با حدیث تفاوتی ندارد، باید برای اثبات و صحت آن، کلیه اصول و قواعد علم الحدیثی را به کار برد و صحیح و سقیم آن را از یکدیگر تمییز داد."