چکیده:
چکیدهتصحیحات علامه حلی نسبت به اسانید و طرق از جمله اموری است که از سوی برخی علمای متأخر به عنوان توثیقی عام معرفی شده است. علامه حلی، در خاتمه خلاصةالاقوال، به ذکر برخی طرق روایات اقدام کرده و آنها را صحیح خوانده است؛ تصحیحی که فواید رجالی فراوانی را به دنبال دارد و در پی اثبات آن، گروهی از راویان مجهول الحال در جرگه ثقات وارد میشوند. این اقدام، عکسالعملهای متفاوتی را در بین دانشمندان رجالی شیعه به دنبال داشته است؛ برخی آن را پذیرفته و فوایدی را برایش در نظر گرفتهاند و بعضی دیگر، به علت وجود اشکالاتی چند، آن را غیر معتبر دانستهاند. در نوشتار پیش رو، پس از ذکر نظریات موافقان این قاعده عام و مخالفان آن، و پس از بررسی مستندات این توثیق و اشکالات وارده، در پی اثبات عدم اعتبار این توثیق عام هستیم.
خلاصه ماشینی:
"ب. متعلق تصحیح از جمله سؤالاتی که پس از اثبات اصل مسأله رخ مینماید، «متعلق تصحیحات علامه حلی» است؛ بدین معنا که تصحیح علامه چه چیزی را شامل میشود: سند» روایت یا «طریق» شیخین را؟ لازم است قبل از ذکر اقوال و نظر صواب، توضیحاتی را در روشن شدن تفاوت بین دو روی مسأله ارائه کرد: از آنجا که «طریق»، قسمتی از «سند» است، نه تمام آن، لذا اگر بگوییم که تصحیحات علامه، شامل طرق میگردد، در این صورت میتوان یک راوی ضعیف را که در آخر سندی قرار دارد در نظر گرفت و بگوییم طریق شیخ طوسی به وی، صحیح است؛ بدین معنا که راویان سند از شیخ طوسی تا راوی مورد نظر، همه، عادل امامی هستند؛ گرچه راوی آخر این گونه نباشد، ولی اگر متعلق تصحیح را «سند» روایات بدانیم، باید قایل به ثقه بودن (عادل امامی) تمامی راویان سند باشیم.
گرچه برای تأیید این معنا میتوان مؤیداتی از کتب فقهی علامه پیدا کرد که ایشان در آن کتب، صحیح را در معنای متأخری آن به کار برده باشند؛ یعنی سندی که تمامی راویانش عادل امامی باشند؛ از جمله : علامه حلی در ترجمه لیث بن البختری روایتی را از قول کشی نقل میکند با این سند: «عن حمدویه بن نصیر عن یعقوب بن یزید عن محمد بن أبی عمیر عن جمیل بن دراج» و در آخر مینویسد: «و هو عندی ثقة و الذی أعتمد علیه قبول روایته، للحدیث الصحیح الذی ذکرناه أولا» ۱ با نگاهی به وضعیت وثاقت راویان این سند، مییابیم که تمامی این افراد، عادل امامی هستند و این با معنای متأخری صحیح مطابق است؛ ولی به مواردی متعدد برمیخوریم که ایشان «حدیث صحیح» را در معنای قدمایی آن به کار بردهاند و نه اصطلاح جدیدش؛ از جمله: علامه در مختلف الشیعة مینویسد: احتج الشیخ علی الأول بما رواه إسماعیل الجعفی، عن الباقر علیه السلام..."