خلاصه ماشینی:
"(به تصویر صفحه مراجعه شود) راوی معنویتهایفراموش شدهدر باب شعر و جایگاه محمد رضا آقاسی در میان مردم درست در همان ایامی که بسیاری از شاعران کهنسرا و جوانان نوگرادر میانه دهه هفتاد مانده بودند تا صدایشان را چگونه ممتاز کنند که بهگوش اهل شعر و جامعه برسد،پدیدهای ظهور کرد و کمکم رمق گرفتکه نسبتی با هیچیک از خواستههای این دو گروه نداشت،اما مآلا و بهشیوهای دیگر،به خواست این هردو گروه رسید.
*موضوعات و مضامینی که آقاسی در شعرهایش میآورد،محدود بوده؛ازعشق و عاشقانگی که در شعر او سهمی نداشت اگر بگذریم،مضامینمحدودی مانند مذهب و متعلقات آن و انقلاب،جنگ و اوضاع اجتماعیبا زیر مجموعههایشان،در شعر او مضامین محوری بودند؛مضامینی کهاو آنها را آنقدر کلی و ساده میکرد که سخت مورد اقبال توده و عامهقرار میگرفتند.
او بهعنوان یک شاعر مذهبیو یا بهتر بگوییم سیاسی-مذهبی،در همجوش کردن دو عنصر مذهبو سیاست و یادآوری معنویتهای فراموش شده،چندان پیش رفت کهکمتر بدیلی برای او یافته میشود و باید پذیرفت که نه در ملاک سنجشعام شاعران،که در نوع خود،محمدرضا آقاسی موفقترین چهره بود؛چهرهای که سخت مورد اقبال توده بود و خود نیز جز این نمیخواست.
هنگامههای شعری پرشور او در مساجد،جمعیتهای سیاسی و اجتماعیو دانشگاهها و فضاهای عمومی،نیز برآیند خواست توده و ترجمانی ادبیاز شعارهای ایمانمحور،عدالتمحور و مردمپسند بود و برای این خطیب-شاعر پرشور،چندان اهمیت نداشت که در سلک و نام«شاعران معاصر»خوانده شود یا نه؟!او چون خود را از توده مردم،متعلق به آنها و زبانآنها میدانست،در جهت خواست آنها تلاش میکرد و پزهای معمولشاعری و روشنفکری را برنمیتافت یا میدانست که اگر به آنها نزدیکشود،جایگاه اجتماعی خود را از دست خواهد داد."