خلاصه ماشینی:
"اپیزودهایاین بخش هرچند که به ظاهر به خرده روایت شباهت بیشتری دارند،اما تحسری کلان از آن چه رخ9 داده،تمامی آنها را در فضایی آمیخته بهطنز به روایتی کلان بدل میکند: این فرشتهی گریان مقصر نیست/ترافیک کور غروب/گوسفندرا به تاخیر انداخته است/و کارد/سنگ را/بریده است/آنگونهکه گلوی نازک تو را«اپیزود 5-ص 46) پیراهن معطر را/در اعماق پستو/پنهان میکند/و بغض را/دراعماق گلو/راه میافتد/از بهترین چشم پزشک شهر برایشوقت گرفتهاند(اپیزود 6-ص 47) باید تعبیر میشد/اما هفت سال سوم هم نمیبارد/هفت سالهایبعد هم/دیگر آسمان نوازش هیچ ابری را به یاد نمیآورد/وهیچ دلوی به صید گنج نمیرود/هیچ خوابی در ته چاهها تعبیرنمیشود/و گرگهای گرسنه به بهشت میروند(اپیزود 7-ص 47) دماوند از دور پیداست/پرواز من اما/به نوک همین آسمان خراشنزدیک ختم میشود/امان از این فرشهای ماشینی(اپیزود 11-ص 49) از دیگر شعرهای اپیزودیک این مجموعه میشود از انتحار(1)تا(6)نامبرد که آبستره یا پیرنگ مشترکی چون خودکشی وجه پیوند آنهاست،هرچند کشف ظرفیتهای طنز در این اپیزود از میان اتفاقها حکایتهااشیاء و پدیدههای امروزی چشمگیر است،با این وجود از نامانوسترینشعرهای کتاب«پیرتر از خود»است و این شاید بیشتر از انتخاب راویو زوایهی دید طرح شده در اپیزودها ناشی شده باشد/راوی که قرار استشخصیتی با روانی پرشیده و در آستانهی اجرای انتحار باشد،آنقدرذهنیتی مستدل دارد که در اقناع ذهن مخاطب،در درستی شیوهایکه در پیش گرفته کم نمیآورد و از آن شگفتتر نگاه آیینی و قابلاتکای راوی است که باورپذیری کنشهای او را در مقام شخصیت تمامیاپیزودها زیر سوال میبرد: آن همه قرص بس بود/برای خواب تا قیامت/آن همه تکان بسبود/تا سورهی زلزال را به یاد بیاورم/و برخیزم/لباسم سپیدبود/اما آن پرستار هیچ شباهتی به اسرافیل نداشت/و آن قبضسنگین هیچ تفاوتی با نامهی اعمال(ص 67) ریزعلی/ای فضول درشت کتابها/هرچند صاعقه در آسمان/هرچه سیل بر زمین/بر کشتزار تو نازل باد(ص 69) از دیگر شعرهای اپیزودیک کتاب«عاشقانههای رنوی پیر قرمز»استکه ترتیب شمارههای آن اینطور نشان میدهد که برخی از آنها به یابیانتخاب شاعر حذف شدهاند."