خلاصه ماشینی:
"در آن کارها از نظر بصری فکر میکردم همین مقدار برداشت و تأثیر از هنر شرق کافی است و بعد تصویری شعر خیلی نمیتوانست در آنها بنشیند.
البته این برمیگردد به تجربههای شخصی؛اصولا توانایی و دانستن اینکه کی کار تمام میشود و کی باید خراب کرد،چیزهایی است که در اثر تجربه به دست میآید.
]این خیلی طبیعی است که مخاطب-خصوصا در ایران- دنبال سوژهای باشد،و اینکه فلان نقاشی چه حرفی برای گفتن دارد.
این کارها برای شما تاریخ مصرف هم دارند،با توجه به این حکم کلی که اثر هنری بعد از خلقش برای هنرمند به پایان میرسد و هنرمند به کارهای تازهتر فکر میکند و باید از آنها دل بکند؟ برای من بستگی به کار دارد.
وقتی ته ادبی چیزی را درمیآورید،همچنان به نقاشی کردنش ادامه میدهید؟ من سعی میکنم نقاشی را خیلی با این مسائل قاطی نکنم؛الزاما چون سوژه خسرو و شیرین را کار میکنم نمیخواهم کارم جنبه تحقیقی پیدا کند،یا براساس کتاب نقاشی کنم!
من از کل داستان خسرو و شیرین فقط یک صحنهاش را کار کردهام،آن هم خیلی زیاد و هرکدام برای خودش شخصیتی دارد،درحالیکه سوژه یکی است.
تأثیر و تأثر متقابل نقاشی و موسیقی خیلی برایم جالب است،یک مقداری که اصولا قابل توصیف نیست و بیشتر حسی است.
به هر حال پالایشی که از طریق موسیقی در طی سالها برایم حاصل شده، به نقاشی منتقل میشود،و همینطور یک سری عناصر در نقاشی هست که مطمئنم از آنجا وارد کار موسیق شده است."