خلاصه ماشینی:
"از کجا معلوم که مورچههای روی دیوار حیاط خانهپدری تأثیرگذارتر از مونالیزا برای من نبوده باشد.
چرا به قول آن شاعر:بیشتر اندازه کفش مطرح است تا به کجا رفتن.
شاید اگر میدانستم که سرخ را به خاطر اتاقماتیس دوست دارم،یا قالیچه اتاق نشیمن بچگی هرگز نقاشی نمیکشیدم.
اما میشود گفت در نقاشی دیشب مقداری غبطه و چند نت موتزارت و عطر تهچین و آشنایی یک گیاه عتیق از یک نقاشی گمنام مؤثر بوده است،تازه اگر خرابی ناخنگیر و کندی تیمملی و درآمدن دندان بچه را نادیده بگیرم.
میبینید مشکل من این است که نمیتوانم رازها را به سود دانستهها کنار بگذارم.
این نور که دنبال میکنم،از آینهکاری آن امامزاده است،یا طلای آن نقاشی،یا جعبه سوزن مادرم،یا چراغهای رمفلینی؟تا کجا میتوان ترانههایروح را بازشمرد،وقتی که هزاران نوا در کار است تا تو را تو کند؟اما همین که آواز داشته باشیم،کافی است.
کافی است افسون هنر را دریابیم،آن وقت هر اثری چیزی برای دوست داشتن دارد."