چکیده:
در این مقاله ضمن اشاره به ضرورت باز تولید مشروعیت یک نظام مستقر
از طریق نقد فعال و مستمر و چند وجهی بودن آن در نظام جمهوری اسلامی
ایران، به پیوند نقد و تبیین پرداخته شده است. در ادامه با تبیین رئالیستی از
انقلاب و لایههای متعدد و تو در توی آن، معیارها و ملاکهایی برای نقد
جمهوری اسلامی پیشنهاد شده است. سپس با اشاره به ضرورتهای
هفتگانه نقد به بحث در مورد ارکان نقد پرداخته و در نهایت سه دوره نقد در
جمهوری اسلامی (درون گفتمانی، سکوت و توجیه و برون گفتمانی)
شناسایی شده است.
خلاصه ماشینی:
"اگر یکی از واقعیتهای موجود جهان معاصر را جهانی سازی فرض کنیم و از سوی دیگر انقلاب اسلامی را با جمهوری اسلامی خلط کنیم و جمهوری اسلامی را مساوی و مساوق انقلاب اسلامی بدانیم، طبعا باید نه تنها توجیه کننده این جهانی سازی به مثابه واقعیتی اجتنابناپذیر باشیم، بلکه به سیاستها و برنامهها و رفتارهای کنشگران قدرت دولتی نیز مشروعیت بخشیم که با تمام وجود در هژمونی این جهانی سازی گرفتارند و تنها راه نجات را پیوستن به جهانی سازی در قالب عباراتی چون «هم پیوندی با نظام جهانی»14 یا «تعامل فعال با اقتصاد جهانی»15 میدانند.
واقعا چرا غرب امروز از زبان و ادبیات دینی استفاده میکند؟ چرا غرب سکولار از واژههایی چون خدا و شیطان استفاده میکند؟ چه اتفاقی افتاده است که روشنفکران آمریکای در نامه معروف خود دین یا سپهر اخلاقی گسترده را عامل مشروعیت بخشی به سیاست میدانند؟16 بازگشت دین به عرصه سیاست در غرب ناشی از کدام تحول و اتفاق در عالم است؟ در این بین تکلیف جامعه ما و در کل جوامع اسلامی نسبت به این رخدادها چیست؟ این روشنگریها و آگاهی بخشیها چه نتایج و پیامدی برای سیاستها و برنامهها باید داشته باشد؟ به راستی هدف و انگیزه آمریکای سرمایهداری از حمله به کشورهای اسلامی چیست؟ آمریکا از دیگرسازی به نام تروریستهای اسلامی به دنبال چیست؟ چرا اسلام؟!"