خلاصه ماشینی:
"در فصل«روایتهای غربی مدرنیته» توضیح میدهد که نزد متفکرانی مانند مونتسکیو هگل و مارکس ما با تفکری مواجهیم که معتقد است دنیای مدرن غرب در برابر دنیای«دیگر»ی قرار دارد که آن دنیا برخلاف غربمدرن، (به تصویر صفحه مراجعه شود) مدرنیته غیر عباس کاظمی 1-«آیا مدرنیته در درجه اول،یک ایدئولوژی اقتدرگرا(سلطهگرا و کلیساز)است که به ناگزیر بر مبنای تجربه اخلاقی و فرهنگی اروپایی شکل گرفته است..
تأملی در مدرنیته ایرانی بحثی درباره گفتمانهای روشنفکری و سیاست مدرنیزاسیون در ایران علی میرسپاسی ترجمه:جلال توکلیان طرح نو 4831 منابع نامضبوط وجود که حالا دیگر نیستند،توسط روشنفکران استخراج و تصفیه میشوند و فرهنگ«سنتی»که قبلا سبکی از وجود بود،به یک ایدئولوژی سیاسی تبدیل میشود و خود را به مثابه منادی«روح»عرضه میکند.
نقطه عزیمت کتاب میرسپاسی نشان دادن نقش مثبت جوامعی است که روایتهای خلاقانه منحصر بهفرد خود را از مدرنیته پدید میآورند،برای این منظور تجربه ایران مدرنیته از عصر مشروطه تا زمانه ما دنبال میشود.
میرسپاسی نشان میدهد که روند مدرنیزاسیون در ایران از ابتدا دو نگرش مختلف را در خود جای داده است؛نگرش اول،نگاه به مدرنیته غربی به چشم«غیری نامطلوب»و دیگر پذیرفتن این ایده است که برای مدرن شدن چارهای از توجه به آن«غیرنامطلوب»در پیش روی ما قرار ندارد.
»(صص 321-221) در ضمن اگر قصد داوری و ارزیابی روشنفکران عصر مشروطه و نگرش آنان نسبت به مدرنیته در میان باشد،ضرورت دارد آرا و عقاید و برنامههایی که آن روشنفکران برای نوسازی ایران در سالهای حد فاصل انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی منتشر کردند نیز توجه شود تا تلقی و برداشت آنان از مدرنیته و چگونگی تحقق آن در ایران و همچنین موانعی که در برابر آنان وجود داشت و از این طریق وضعیت فرهنگی ایران آن دوره مشخص شود."